جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

امیدواری


  نقش مذهب در پيشگيرى از بيمارى‌هاى روانى
از نظر روانشناسى اکثر بيمارى‌هاى روانى که ناشى از فشارهائى روانى و مشکلات و ناملايمات زندگى است در ميان افراد غيرمذهبى بيشتر ديده مى‌شود. هرچه ايمان افراد قوى‌تر و محکم‌تر باشد در مقابل بيمارى‌هاى روانى مصون‌تر هستند 'از اين‌رو يکى از عوارض زندگى عصر ما که در اثر ضعف ايمان‌هاى مذهبى پديد آمده است افزايش بيمارى‌هاى روانى و عصبى است (کتاب مقدمه‌اى بر جهان‌بينى اسلامى 'انسان و ايمان' تأليف استاد شهيد مطهري)' .
از گفتار بالا چنين استباط مى‌شود که ايمان مذهبى نقش بسيار مهمى در بالا بردن مقاومت روانى انسان‌ها دارد هرچه افراد از لحاظ ظرفيت و مقاومت روانى در مرتبهٔ بالاترى قرار داشته باشند کمتر دچار آسيب‌ديدگى‌هاى روانى و اجتماعى مى‌گردند و اصل بهداشت روانى نيز بر اين پايه استوار است که چگونه مى‌توانيم از ايجاد و بروز بيمارى‌هاى روانى پيشگيرى به‌عمل آوريم. پس اين مهم در گرو داشتن اعتقاد و ايمان مذهبى تحقق مى‌يابد.
  چگونگى تأثير دين بر انسان
براى آشنائى با اين مسئله که چگونه دين و مذهب مانع از ايجاد بيمارى‌هاى روانى مى‌گردند لازم است به نکاتى که به تأثير دين بر انسان مربوط است توجه کافى مبذول داريم.
  بهبود روابط اجتماعى
به‌طور کلى بشر، اجتماعى خلق شده است و ارتباط برقرار نمودن با ديگران جزء نيازهاى او محسوب مى‌شود. غرايز اجتماعى انسان به گفته استاد مرتضى مطهرى به‌صورت يک سلسله 'تقاضا' در باطن انسان وجود دارد که تعليم و تربيت در رشد و شکوفائى و پرورش آن نقش به‌سزائى دارد.
انسان زمانى يک زندگى سالم اجتماعى خواهد داشت که بتواند با ديگران ارتباط اجتماعى سالم برقرار نمايد و در ارتباط با ديگران رشد کرده، به ديگران اعتماد داشته باشد و خود را متعهد و مسئول اجتماع خويش بداند.
اگر توجهى به روابط اجتماعى افرادى که بيمارى روانى دارند داشته‌ باشيم، در مى‌يابيم که اين افراد به دليل ضعف ايمان مذهبى فاقد مهارت‌هاى اجتماعى هستند. مثلاً فرد افسرده حوصلهٔ صحبت کردن با ديگران را ندارد، فرد وسواسى چون سعى در پنهان نمودن رفتارهاى وسواس‌آميز خود از ديگران دارد در برقرارى ارتباط با ديگران راحت نيست و برعکس، مردم گريز است و يا اينکه فرد مضطرب دائماً در فکر و خيال اتفاقات منفى و نگران‌کننده است و هميشه وقايع منفى را براى آينده پيش‌بينى مى‌کند. چنين فردى در ارتباط با ديگران بسيار ضعيف عمل نموده، اضطراب خود را ناخودآگاه به ديگران انتقال مى‌دهد. شخصى که دچار بيمارى شديد روانى است ارتباط او با واقعيت قطع مى‌شود. نسبت به اعمال خود بينش و بصيرت ندارد. همه اين افراد در ايجاد ارتباط سالم با ديگران مشکل دارند. براى اصلاح رفتار خود لازم است انسان با پيروى از اصول مذهبى مهارت‌هاى اجتماعى را به‌نحو احسن کسب نموده، به اين نياز اجتماعى خود (ارتباط با ديگران)، به‌طور منطقى و معقول پاسخ دهد تا از اين نظر بهداشت روانى او به خطر نيفتد.
به‌طور کلّى به اين نتيجه مى‌رسيم که انسان بدون ايمان سالم نيست. او دچار خودخواهى شده، بى‌اراده، مردد و مضطرب مى‌گردد و از آنجا که ريشهٔ بيمارى‌هاى روانى در اضطراب است در نتيجه ممکن است به بيمارى روانى مبتلا گردد.
  بهجت (بهجت در لغت به معنى شادمانى و سرور و شادابى است) و انبساط
يکى از تأثيرات دين بر انسان ايجاد بهجت و انبساط است که خود باعث بروز خصوصيات زير در انسان مى‌گردد.
  خوش‌بينى
انسان خوش‌بين نسبت به محيط پيرامون خود نگرش مثبت دارد. وقايع را با ديد مثبت تفسير نموده، از بدبينى و بدگمانى به‌دور است. فرد خوش‌بين آفرينش را هدفدار و هدف را خير و تکامل مى‌داند. چنانچه مشکل يا مسئله‌اى براى او ايجاد شود، سعى مى‌کند با خوش‌بينى و تلاش و اميدوارى و به حل مسئله و مشکل خود بپردازيد. در حالى‌که فرد بى‌دين و ايمان چون زندگى را با بدبينى مى‌نگرد، ديگران را مسئول مشکلات خود مى‌داند و درون آن آکنده از عقده و کينه است و طغيان و سرکشى و عصيان و روحيه پرخاشگرى در او بالا مى‌گيرد. امروزه ثابت شده است که تجربيات بد زندگى و نگرش منفى در افراد مى‌تواند آنها را به نوعى بيمارى روانى به نام 'حالت پارانوئيد (Paranoid state)، مبتلا سازد.
اين بيمارى هيچ‌گونه جنبه توارثى ندارد بلکه در اثر اتفاقات محيطى و ديد منفى افراد حاصل مى‌گردد و نتيجه اينکه سوءظن شديد و بدبينى را در اين‌گونه افراد به‌وجود مى‌آورد. همچنين افرادى که مبتلا به بيمارى 'افسردگي' هستند در طرز تفکر خود دچار مشکل شده‌اند. بدين معنى که چون تفکر منفى داشته‌اند افسرده گشته‌اند. طرز تفکر منفى و بدبينى مى‌تواند انواع ديگر بيمارى‌هاى روانى را ايجاد نمايد، چنانچه افراد بتوانند با خوش‌بينى و به طرز مثبت وقايع را تفسير نموده، ديگران را سبب مشکلات خود ندانند بلکه خود را مسئول خويشتن بدانند و جهان را هدفدار تلقى کنند و از ياد خداوند غافل نباشند، عوامل و فشارهاى زندگى آنها را دگرگون و بيمار نمى‌کند بلکه ايمان آنها، مانع تأثير فشارهاى روانى مى‌گردد.
قرآن کريم در اين مورد مى‌فرمايد: 'هرکس از توجه و ياد من روى برگرداند زندگى تنگ و پر از فشار خواهد داشت (و من اعرض عن ذکرى فان له معيشة ضنکا - سورهٔ طه آيهٔ ۱۲۴)' .
  روشن‌دلى
جهان در نظر فرد با ايمان پوچ و تاريک نيست بلکه ايمان، فضاى روح او را روشنائى مى‌بخشد و او در سايهٔ نور حق و حقيقت زندگى نموده، دچار مشکل روحى نمى‌گردد.
  اميدوارى
فرد با ايمان معتقد است که تلاش نيکو و پسنديده او بى‌نتيجه نخواهد ماند و نتيجهٔ خوب در اثر تلاش خوب به‌دست مى‌آيد و خداوند افراد شايسته و ناشايست را يکسان نمى‌نگرد. از اين‌رو، با اميدوارى و اطمينان به تلاش و حرکت مى‌پردازد. چنين خصلتي، يعنى داشتن حس اميدوارى در انسان روحيه استقامت، بردبارى و مقاومت را تقويت مى‌نمايد.
  آرامش خاطر
انسان فطرتاً در جستجوى آرامش است. اين آرامش درونى زمانى به‌وجود مى‌آيد که انسان در درونش دچار تضاد نباشد و به‌عبارتى تکليف او با خود روشن باشد. يکى از ويژگى‌هاى فرد مؤمن اين است که آرامش خاطر داشته باشد و شک و ترديد و اضطراب را از خود دور سازد. اضطراب هيجانى است که پايه و زيربناى همهٔ بيمارى‌هاى روانى است و يکى از دلايل به‌وجود آمدن آن عدم تعادل بين تمايلات درونى فرد مى‌باشد و چنين فردى در حالت ترديد و بلاتکليفى به‌سر مى‌برد. در نتيجه اين وضعيت حالت بى‌قرارى و عدم آرامش در او ايجاد مى‌گردد. مذهب تکليف تمايلات انسان و نحوهٔ اراضاء نيارهاى او را مشخص مى‌نمايد. حد و مرز آزادى و برخوردارى از لذت را انسان و نحوهٔ ارضاء نيازهاى او را مشخص مى‌نمايد. حد و مرز آزادى و برخوردارى از لذات را کاملاً تعيين مى‌کند. افراد با ايمان با توسل به اين حد و مرز شرعى وحدتى بين ابعاد گوناگون شخصيت خود ايجاد نموده، به آرامش خاطرى که لازمهٔ تأمين بهداشت روانى است نائل مى‌آيند.
  برخوردارى بيشتر از برخى لذت‌ها
ايمان مذهبى در افراد، لذات معنوى ايجاد مى‌نمايد که به مراتب قوى‌تر و ديرپاتر از لذات مادى است. مثلاً براى فرد با ايمان هيچ لذتى بالاتر از عبادت و پرستش خداوند نيست. همچنين انجام کارهاى خيرخواهانه و خداپسندانه که جنبهٔ عبادى دارد، لذت معنوى فرد را مضاعف مى‌گرداند. وقتى افراد از خود و عملکرد آنها رضايت داشته باشند، خود را دوست دارند. براى خود ارزش و احترام قائل هستند. چنين افرادى احساس خود کم‌بينى نمى‌کنند و اين خود به ظرفيت روانى و مقاومت روانى بالاترى مى‌انجامد.


همچنین مشاهده کنید