جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

دوگانگی بازی (ابعاد درون‌زاد و برون‌زاد)


يکى از کيفيات اوليهٔ تجربهٔ بازى اين است که اين تجربه بى‌طرفانه است، فعاليتى است که به‌علت ذات خود فعاليت نه به‌دليل منافع بعدى انجام مى‌گيرد. بچه‌ها به‌ غير از خود بازى دليلى براى بازى کردن ندارد. از سوى ديگر اغلب براى بازى به‌علت اهدافى که در پى دارد ارزش قائل مى‌شوند. اهدافى که با خود بازى چندان ارتباطى ندارد. دوگانگى بازى - ابعاد در هم تنيدهٔ درون و برون‌زادى آن - در اوقات فراغت کاربردهاى مهمى دارد که در نمودار دوگانگى بازى فهرست وار ذکر شده است.
سطح ۱ بنابراين نظريه، انگيزهٔ آغازين بازى يکى از کيفيات ذاتى (غريزي) انسان است. آدمى توان انگيزه‌جوئى دارد و آن را به صور حل مسأله، و رفتارهاى مهارت‌آموزى جلو‌ه‌گر مى‌سازد. در کودکان بسيار خردسال اين توان انتخابى نيست، بلکه به‌صورت طبيعى و به عبارتى به شکل اجباري، جلوه‌گر مى‌شود و به‌سمت تسلط بر محيط از راه فراگيرى گرايش دارد.
در اين مرحله، بازى از ديدگاه انگارشى با فعاليت‌هاى ديگر تفاوت ندارد. اين فعاليت انگيزه - جوئى است که براى کودک شيرخوار نه بازى و نه غيربازى به‌شمار مى‌آيد. کودکان اندک‌اندک اجتماعى مى‌شوند و در مى‌يابند که جامعهٔ بزرگسالان چه چيزهائى را بازى به‌شمار مى‌آورد و چه چيزهائى را بازى قلمداد نمى‌کند. در اين مرحله ممکن است فعاليت‌ها هنوز چندان از همديگر تمايز نيافته باشند، ولى پاره‌اى از آنها با قيود و فراگيرى مفيد و پاره‌اى ديگر با آزادى و تفريح ارتباط دارند. على رغم اين واقعيت که کارهاى دبستانى کودک ممکن است اصولاً بر مبناى رويکرد و حل مسأله با ظاهرى بازى مانند استوار باشد، با اين همه اين کارها را کودک به آسانى از وقت بازى که اجبارى نيست باز مى‌شناسد. مفاهيم فعاليت‌ها با توجه به زمينه تغيير مى‌کند. بنابراين در زمينهٔ حاضر، بازى از سطح ۱ الگو به سطح ۲ آن تغيير مکان مى‌دهد.
سطح ۲ فرضيه‌هاى پرورشى و آموزشى بازى بر يادگيرى تکيه دارد که از فعاليت‌ آغازين انگيزه‌جوئى سرچشمه مى‌گيرد. همچنين در اين فرضيه سودمندى فعاليت‌هائى که کودکان به‌طور گزينش آزاد به‌شمار مى‌آورند و به تازگى به آنها توجه پيدا کرده‌اند (به‌عنوان پيش‌نمونه‌هاى اوقات فراغت) محملى براى فراگيرى مورد توجه قرار مى‌گيرد. بنابراين بازى‌ها و رويکردهاى بازى - مانند، بخشى از نظام رسمى آموزشى مى‌شود. با اين همه در اين مرحله، اهداف آموزشى فعاليت بر اهداف تفريحى تقدم دارد و در پى آن از دست رفتن آزادى ممکن است باعث شود که حالت بازى داشتن فعاليت از بين برود.
بنابراين، چنين فرضيه‌هائى در طرف برون‌زادِ طيف بازى قرار دارد، ولى بايد توجه داشت که به اين دليل بازى قرار دارد، ولى بايد توجه داشت که به اين دليل بازى طيفى پيوسته به‌شمار مى‌آيد که به‌طور ضمنى به شناسائى اهميّت کيفيات بازى‌گونه در نيل به اهداف آموزشى مى‌پردازد.
سطح ۳ فرضيات اجتماعى شدن و جبرانى / گريزى نيز بر طيفى پيوسته قرار گرفته است، ولى اين فرصت به‌سمت درون‌زاد الگو دارد. در اين فرضيه‌ها ظاهراً اهميّت سرشت گزينش آزاد فعاليت‌هاى سرگرم کننده (بازي) تا آنجا که به شرکت‌کنندگان در فعاليت‌ مربوط مى‌شود، مورد توجه قرار مى‌گيرد که اين شرکت‌کنندگان به انجام اعمال اجتماعى برجسته‌اى مشغول‌ هستند. افزون بر اين (به‌گونه‌اى چيستان مانند) بنابر نظر کى‌لوا، هر چه فعاليت‌هاى خاصى با کيفيات درون‌زاد بازى سازش و هماهنگى بيشترى داشته باشد، توانائى‌هاى آنها به‌عنوان عوامل اجتماعى شدن زيادتر خواهد بود. کارآمدى آنها در راهبرى کارمايه‌هاى (انرژى‌هاي) انسانى به درون اشکال سازنده بهتر و بيشتر مى‌گردد. سرانجام در سطح ۴ محور عمودى (انتهاى ساختاريافتهٔ طيف پيوستهٔ بازى - سرگرمي)، بازى‌هاى همراه با قانون (قانونمند) را قرار مى‌دهيم. اين کار به ما امکان مى‌دهد تا دستهٔ عمده‌اى از اشکال اوقات فراغت که به روشنى بسيارى از کيفيات بازى را دارا است، در درون چارچوب برون‌زاد - درون‌زاد، اجبارى اختيارى قرار دهيم. براى نمونه انواع ورزش را مى‌توان به شکل غيرانتفاعى و با دلايل 'غيراقتصادي' فقط براى تفريح و سرگرمى انجام داد. يا مى‌توان به شکل جدى به فرم کار - مانند و به‌صورتى که داراى اهداف اقتصادى باشد به انجام آنها دست زد. (بى‌گمان براى حرفه‌ها ورزش به‌صورت عملى کار - مانند درمى‌آيد، اگرچه براى تماشاگران به‌صورت خيال‌انگيز باقى مى‌ماند‌ بنابراين، با بهره‌گيرى از اين الگو مى‌توانيم جنبه‌هاى چيستان‌گونهٔ فعاليتى که شکلى يگانه دارد (مانند فوتبال) ليکن براى بازيکنانى که تحت انگيزش‌هاى گوناگونى قرار گرفته‌اند مفاهيم متفاوتى دارد را با همديگر آشتى دهيم و از آن ميان مفهومى کلى به‌دست آوريم.
بنابراين چنين الگوئى راهى براى بررسى روابط متقابل و پيچيدهٔ موجود بين ابعاد درون‌زاد و برون‌زاد بازى ارائه مى‌دهد. افزون بر اين، همبستگى بازى با اوقات فراغت را مى‌توان با توجه به فرمول‌هاى زير دريافت:
- هرچه بازيکنان اختيارات براى گزينش نوع فعاليت داده شود، توان آن فعاليت براى آنکه سرگرمى اوقات فراغت به حساب آيد بيشتر مى‌گردد.
- هرچه فعاليتى بيشتر گرايش برون‌زاد پيدا کند، قابليت آن براى آنکه نوعى سرگرمى اوقات فراغت به‌شمار آيد کمتر مى‌گردد.
- هرچه سازش با کيفيّات بازى بيشتر باشد، اهميّت عملکردى آن افزايش مى‌يابد
- هرچقدر که بر بازى به‌عنوان محملى براى فراگيرى اجبارى بيشتر تأکيد گردد، توان آن براى اينکه سرگرمى اوقات فراغت حساب شود کمتر مى‌گردد.
- هرچه شکل بازى ساختار يافته‌تر شود، توان اينکه سرگرمى اوقات فراغت حساب شود را بيشتر از دست مى‌دهد. اين مطلب نشان‌ مى‌دهد که مثلاً هر چقدر ميزان سازماندهى در نوعى بازى افزايش يابد، ميزان اختيارات / گزينه‌هائى که در دسترس بازيکنان قرار دارد کمتر مى‌شود.
بررسى اين فرضيه‌ها و ارتباط دادن آنها به تجربياتى چون فعاليت‌هاى ورزشى دبستانى آموزنده است. آيا هرگز اين فعاليت‌ها حالت اوقات فراغت داشته است؟ به همين‌سان، تمايل براى مديريت و سازماندهى اَشکال هرچه پيچيده‌تر رقابت ممکن است حتى در ورزش‌هاى فردگرايانه‌اى مانند اسکيت بوردينگ براى سرشت فعاليت زيانبار باشد. اين گرايش در مراکز ورزشى محلى شما تا چه اندازه نيرومند است؟
آيا تجارى‌سازى رو به تزايد بازى‌هائى که از تلويزيون پخش مى‌شود و تأکيد رو به افزايش آنها بر نياز به تماشاگر، قابليت تفريحى آنها براى بازيکنان را کاهش مى‌دهد؟


همچنین مشاهده کنید