چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

فرضیه پردازی دگرگونی‌ها


در بيشتر کتاب‌ها تلاش شده است که به دو فرضيهٔ عمده دربارهٔ دگرگونى‌هاى اجتماعى پرداخته شود. نخستين پندار خوش بينانه شامل ديدگاهِ پس از دوران صنعتى شدن، دربارهٔ پيشرفت ونوآورى است و اين خود تحت انتقادهاى بدبينانه‌اى قرار دارد که به مشکلات و تقسيمات (جدائى‌ها) در جوامع پيشرفتهٔ صنعتى اشاره دارد. اين کار شامل برجسته‌سازى پيچيدگى‌ استدلال‌هاى نويسندگان مختلف است، که گاه در مباحثهٔ بين طرفداران دورهٔ پس از صنعتى شدن و منتقدان آنها از ياد مى‌رود. با اين همه، هر يک از سه بخشى که در اينجا ذکر شد، داراى مشتقات و اجزاء مربوط بسيار است. پاره‌اى از نويسندگان به بررسى اوقات فراغت بيش از دگرگونى‌هاى اجتماعى علاقه دارند و عده‌اى ديگر به عکس؛ با اين همه تمام آنها در کاوش دگرگونى‌هاى اجتماعى و نتايج مستقيم و غيرمستقيم آنها براى اوقات فراغت و تدارک فرصت‌هاى اوقات فراغت سهمى برعهده دارند.
اين سه بحث را مى‌توان به شکل گسترده‌ به نام‌هاى 'پس از دورهٔ صنعتى شدن، 'جامعهٔ توده‌اي' و 'جايگزين‌هاى بنيادي' (مارکسيسم، فمينيسم) نامگذارى کرد. فرضيات زمينه‌اى و بحث‌هاى کليدى نهفته در پشت هر بحث را مى‌توان در بررسى بنيادى کن رابرتز (Ken Roberts) به نام جامعهٔ معاصر و رشد اوقات فراغت (۱۹۷۸) يافت. اين کتب در مورد چشم اندازهاى فمينيستى تقريباً سکوت اختيار کرده و کتاب‌هاى رزمرى ديم (۱۹۸۵) به نام همه‌اش کار، از بازى خبرى نيست؟، آيلين گرين و همکارانش (۱۹۹۰) به نام اوقات فراغت زنان: به اشکال متفاوت به فرصت‌هاى اوقات فراغت دست مى‌يابند، ارائه مى‌دهد. کلارک و کريچر (۱۹۸۵) در کتاب ابليس کار مى‌تراشد تلاش دارند. ديدگاه‌هاى مارکسيستى و فمينيستى دربارهٔ اوقات فراغت و فرهنگ در بريتانيا را مورد تجزيه و تحليل قرار دهند.
فرضيهٔ اجتماعي، تلاش بر آن داشته است که روابط در حال دگرگونى‌ بين کار، خانواده و اوقات فراغت را بشناساند و تغيير مکان‌هاى دراز مدت در ماهيت و ساختار جامعه را بيازمايد. احتمالاً نويسندگان براى 'پيش‌بيني' واژه‌هاى گوناگونى را براى نمايش وضعيت‌هاى اجتماعى از قبيل صنعتى (دورکهايم) (Durkheim) شهرى (ويرث) (Wirth) يا سرمايه‌دارى (مارکس) به کار مى‌برند. شمار ديگرى از نويسندگان به واژه‌هاى ترکيبى مانند شهرى - صنعتي، صنعتى - سرمايه‌دارى و غيره براى بررسى و قضاوت در مورد تغييرات ژرفى که به آنها پى برده‌اند بيشتر علاقه دارند. فرضيهٔ فمينيستى اين ديدگاه‌هاى به‌وجود آمده در مورد دنياى صنعت و سياست را آشکار ساخته و استدلال مى‌کند که براى درک بهتر و توصيف جامعه بهتر است آن را به نام مردسالارى يعنى حکومت مردان بر زنان درنظر گيريم که 'صنعت‌گرائي' يا 'سرمايه‌داري' فقط يکى از مراحل آن است.
دليل پرداختن به ريشه‌هاى علوم اجتماعى اين است که يکى از اهداف مرکزى آن اين بوده است که به درک دگرگونى‌هاى دراز مدت يا نقل و انتقالاتى که روى مى‌دهد و مفاهيم آنها براى زندگى مردم پى ببريم و به‌ويژه اثر آنها بر روى اوقات فراغت را دريابيم. در طول فصول پيش نمونه‌هاى متعددى در مورد اينکه چگونه اوقات فراغت به يارى اين فرايندهاى گسترده‌تر در جامعه تغيير کرده‌اند بيان داشتيم. همچنين سوابق معتنابهى در مورد اشکال در حال دگرگونى در سدهٔ بيستم و راه‌هائى که اشکال اوقات فراغت باعث بازتاب تغييرات گسترده‌تر اجتماعى مى‌شود موجود است از آن جمله است کتاب‌هاى مالکولمسان (Malcolmson) (۱۹۷۳)؛ کانينگهام (۱۹۸۰)؛ بيلى (۱۹۷۸)؛ والوين (۱۹۸۵). اشکال و فعاليت‌هاى جارى و آتى اوقات فراغت به همان اندازه که در گذشته بيانى از دگرگونى‌هاى گسترده‌تر اجتماعى بوده در زمان ما نيز نشان دهندهٔ همان تغييرات است. در نتيجه، يکى از راه‌هاى درک اين سه سنت انديشه در مورد آيندهٔ اوقات فراغت تشخيص اين مطلب است که آنها از دل فرضيهٔ اجتماعى بيرون مى‌آيند و هدف از آنها درک دگرگونى‌هاى اجتماعى است.


همچنین مشاهده کنید