شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

پیکره‌ بندی‌ها


الياس استدلال مى‌کند که بسيارى از مشکلات نظريهٔ اجتماعى ناشى از گرايش به کاهش بررسى افراد به يک يا چند سرى از تقسيماتى مانند کنش يا ساختار، فرد يا جامعه، آزادى يا قيد وبند، و فعاليت‌ يا انجام دهندهٔ فعاليت‌ است که تا اندازه‌اى لبه‌ها آنها همديگر را مى‌پوشاند. او چنين استدلال مى‌کند که اين‌گونه واژه‌شناس‌هاى با مفاهيم دوگانه نمى‌تواند روابط متقابل و در حال دگرگونى‌ و پيچيدهٔ بين افراد در جامعه را نشان دهد. بنياد تجزيه و تحليل الياس بر فرد يا کنش اجتماعى استوار نيست. بلکه استدلال او مبتنى بر 'شبکهٔ همبستگى‌هاى متقابلي' است که افراد را به همديگر پيوند مى‌دهد. او اين شبکه‌ها را 'پيکره‌بندى‌ها' ساختارهاى مردمى داراى گرايش‌ها و همبستگى‌هاى دوطرفه مى‌نامد. هر يک از افراد، در تمام جنبه‌هاى زندگى خويش، با شبکهٔ مردم گره خورده‌اند. هويت‌هاى شخصى آنان از طريق روابط‌شان با ساير افراد و موقعيت‌شان در درون گروه‌هائى از افراد وابسته به همديگر با هم ارتباط دارد. بنابراين، کنش‌هاى هر فرد (مانند فعاليت‌هاى اوقات فراغت) را فقط از راه بررسى 'بافت' همبستگى‌هاى متقابلى که چنين کنش يا فعاليتى در آن اتفاق مى‌افتد مى‌توان شناخت.
براى نمونه پاره‌اى از فعاليت‌هاى اوقات فراغت مانند بازى‌هاى برد و باختي، غذاخوردن در رستوران، خريد و بازى فوتبال را در نظر آوريد. در هر يک از اين موارد، کنش‌هاى فرد به کنش‌‌هاى ديگران وابسته است، با آنها ارتباط مشترک دارد، و فقط با توجه به کنش‌هاى ساير افراد معنى و مفهوم پيدا مى‌کند. همچنين نوعى تسهيلات مانند يکى از مراکز ويژهٔ اوقات فراغت را در نظر بگيريد که در آن گروه‌هائى از افراد براى خدمات فني، اداره کردن مؤسسه، تميزکاري، تهيهٔ سوروسات و آموزش، وظايف ويژه‌اى برعهده دارند. اين مرکز مجموعه‌اى نمادين (نمايشي) است که در آن هر يک از افراد بخشى از تماميتى با اجزاء به هم پيوسته به شمار مى‌آيد. البته اين مرکز بخشى از يکى از مؤسسات نمادين مراکز ديگر، جذابيت‌هاى بديل اوقات فراغت، سياستگذارى در محدودهٔ مقامات محلي، و مؤسسات تأمين کنندهٔ بودجه است. همه اين بخش‌ها در تدارک اوقات فراغت نقش دارند. به همين دليل الياس از 'زنجيره‌هاى همبستگى‌' که روز به روز پيچيده‌تر مى‌شود سخن مى‌گويد. هرچه اين 'زنجيره' پيچيده‌تر باشد کمتر احتمال دارد بتوان ويژگى‌هاى هر يک از پيوندگاه‌ها را به شکلى توضيح داد يا شناخت که گوئى آن ويژگى موجوديتى ناوابسته دارد. براى نمونه، مفاهيم کار هر يک از افراد در مراکز ارائهٔ فرصت‌هاى اوقات فراغت با زمينه‌ٔ اجتماعى آن کار بستگى دارد.
ليکن در اين پيکره‌بندى گسترده‌تر خدمات اوقات فراغت بخش دولتى در محدوهٔ اختيارات مقامات محلي، هر يک از گروه‌ها (مانند سياستگذاران، مديران مرکز، کارمندان مسؤل تدارکات، مربيگرى و نگهداري) داراى علايق ويژه‌اى هستند که با موقعيت آنان در آن پيکره‌بندى ارتباط دارد. اضافه بر اين، هر گروه همچنين داراى قدرت ويژگى بنيادين هر گونه پيکره‌بندى است. حتى در نماد ساده‌اى مانند گفت‌وگوى بين دو يا سه نفر، افراد از منافع ويژه‌اى برخوردارند که بر فرايندها و برآمدهاى مکالمات آنان تأثير مى‌گذارد. به همين سان در پيکره‌‌بندى‌هاى پيچيده‌ تعادلى کم و بيش نابرابر از نظر قدرت و منابع وجود دارد که بر زندگى 'در هم سرشته و به هم بافتهٔ' اجتماعى و به گونه‌اى قطعى بر برآمد آن فرايندها تأثير مى‌گذارد. الياس از يک سرى الگوهاى 'بازي' به‌عنوان طرح‌هائى براى نشان دادن تغيير و تبديلات ممکنهٔ توزيع قدرت در درون پيکره‌بندى‌ها استفاده مى‌کند. استدلال کليدى در اين است که در پيکره‌بندى‌يى که فرد يا گروهى از افراد، بخش عمدهٔ قدرت و منابع را در اختيار دارند، احتمال زيادى وجود دارد که آنان بر برآمد آن پيکره‌بندى تسلط داشته باشند. در مقايسه با بازى شطرنج، موقعيتى را در نظر بگيريد که بازيگر خوبى به‌طور همزمان دارد ده بازى خوب را در برابر بازيکن بايد منابع خود را در سطح گسترده‌ترى توزيع نمايد. در صورتى که هر ده بازيکن بايد منابع خود را در سطح گسترده‌ترى توزيع نمايد. در صورتى که هر ده بازيکن تصميم‌بگيرند که منابع خويش را يکجا گرد آورند و فقط در يک مسابقه شرکت کنند. آن وقت بار ديگر تعادل بر هم مى‌خور.
اين پيکره‌بندى زمانى باز هم پيچيده‌ترمى‌شود که هر يک از يازده بازيکن تصميم بگيرد. به تنهائى در برابر ده نفر ديگرى بازى کند. در اين سطح پيچيده‌، مثلاً مانند مورد ارائهٔ خدمات اوقات فراغت از طريق بخش دولتي، هر چه تعادل قدرت بين حلقه‌هاى زنجير بيشتر باشد، کمتر احتمال دارد که هر يک از اين حلقه‌ها بتواند در مورد برآمد کار تصميم‌گيرى کند يا آن را به ديگران ديکته نمايد.
اين يکى از نکات اساسى توضيح الياس در مورد چگونگى عملکرد قوهٔ محرکهٔ اجتماعى پيکره‌بندى‌هاست. از پيکره‌بندى‌ علايق و تمايلات در هم تنيدهٔ فردى سرانجام چيزى برون مى‌تراود که معلوم مى‌شود از قبل کى به آن تمايل نداشته يا براى آن چنين برآمدى حاصل کنش‌ها و تمايلات و ارادهٔ همهٔ افراد درگير در آن فرايند است.
باز گرديم به مثال مرکز اوقات فراغت که پر از افرادى است که منافع ويژه‌اى در سازماندهى و ادارهٔ مرکز دارند، و در آن هر فرد يا کلى‌تر بگوئيم هر گروه از کارکنان اداري، نگهداري، تدارکات و آموزش از قدرت نسبى و منابع برخوردارند. اين قدرت از کار آنان در مواقعى که مرکز فعال است، مهارت‌هاى ويژه‌شان که براى دستمزد خريد و فروش مى‌شود، روابط‌شان با انجمن‌هاى تجارى يا حرفه‌اى همانند انستيتوى اوقات فراغت و مديريت امور تفريحى ريشه مى‌گيرد و همچنين از حضور آنان در ادارات سياستگذارى در تشکيلات محلى و در کميته‌هائى که در مورد امور اداري، ادامهٔ کار مؤسسه و نيازهاى مربوط به تعيين حق بيمه و ماليات تصميم‌گيرى مى‌کنند. آسان است تصور کنيم که هر فرد ممکن است در پيکره‌بندى پيچيده‌اى احساس ضعف نمايد.
اين موضوع نشان مى‌دهد که چرا گروه‌هاى افراد در مجامعى گرد هم مى‌آيند تا بتوانند جمعاً ساز و کارى فراهم آورند که از طريق آن بتوانند گروه‌هاى ديگر را متوجه علايق و منافع خويش گردانند. حتى کاربران مراکز اوقات فراغت از لحاظ نگهدارى يا سرپرستى تسهيلاتى خاص در موضوع قدرت قرار دارند. سرانجام اينکه، سياست گرايش به تشويق کاربرد و بازداشتن کناره‌گيرى از حمايت دارد - نمونه‌هاى فراوانى از کاربران تسهيلات اوقت فراغت وجود دارد که خودشان را در انجمن‌هائى سازماندهى مى‌کنند تا بتوانند قدرت و منابع خود را افزايش دهند (مانند انجمن ملى مصرف‌کنندگان يا انجمن گردشگران).
بنابراين کمک جاودانهٔ الياس به شناخت فعاليت‌هاى اوقات فراغت اين است که نامبرده بر آن است که توضيحات منفرد کنش‌هاى افراد خواه به‌عنوان ايجاد کننده يا مصرف‌کننده را فقط مى‌توان با توجه به زنجيرهٔ همبستگى‌هائى که چنين کنش‌هائى در آن روى مى‌دهد ارائه داد. افزون بر اين، ساختارهاى همبستگى‌هائى که چنين کنش‌هائى در آن روى مى‌دهد ارائه داد. افزون بر اين، ساختارهاى اجتماعى را نبايد به عنوان موجوديت‌هائى انتزاعى در نظر گرفت، بلکه بايد آنها را شبکه‌هائى از کنشگران به شمار آورد. بنابراين ايدهٔ نماد، هم توضيحى براى کنش فرد و هم تعبيرى از ساختار اجتماعى است.
نظريهٔ الياس بينش‌ها و توضيحاتى در مورد کنش‌هاى منفرد و فعاليت‌هائى که به شکل بنيادى با شرح و بسط‌هاى استانداردتر تفاوت دارد، ارائه مى‌دهد. براى روشن شدن موضوع به مثال بازى راگبى بين انگلستان و ولز در سال ۱۹۸۷ که مطالب زيادى در بارهٔ آن انتشار يافت توجه نمائيد. اين بازى نه فقط به علت تخلفات 'غيرورزشکارانهٔ' قوانين بازى که به علت نقض قوانين زمين در رسانه‌هاى گروهى نقد و انتقادات بسيارى برانگيخت. در بيرون از بازي، کنش‌هاى پاره‌اى از بازيکنان را مى‌توان به‌عنوان وارد آوردن 'آسيب‌هاى جسمى شديد' مشخص نمود. برآمد آن بيرون کردن سردستهٔ تيم‌ انگلستان و معلق ساختن دو تن ديگر از بازيکنان بود. اين مسابقه به علت عدم رعايت قوانين به وسيلهٔ بازيکنان باعث مسخره شدن اتحاديهٔ فوتبال راگبى بود. پاسخ مديران بازى و روزنامه‌نگاران اين بود که به شدت گناه‌کار را به گردن افرايد خاص که مسؤل اعمالشان معرفى مى‌شدند بيندازند.
با اين همه، با توجه به برداشت الياس از پيکره‌بندى‌ها، در اين مورد چه توضيحى مى‌توان ارائه نمود؟ نخست اينکه نه بازيکنان و نه مربى آنان هيچ کدام نمى‌خواستند که وضع بازى به شکلى که ديده شد در آيد، به‌ويژه اينکه برآمد (بيرون کردن و در پى آن تعليق بازيکنان) با منافع آنان همخوانى نداشت. بنابراين برآمد بازى را بايد با توجه به پيکره‌‌بندى‌هائى که اين کنش‌ها در آن انجام گرفت، توضيح داد. نخستين پيکره‌بندى ۳۰ بازيکن است، اما اين بازى در خلأ انجام نگرفت بازيکنان و مربيان تاکتيک‌ها و راهبردها را با توجه به آگاهى از نقاط قوت و ضعف خودشان يعنى تفسير قدرت و منابعى که در اختيار آن ۳۰ نفر قرار داشت با همديگر تقسيم کردند.
لازم است اين آگاهى‌ها را کنار اين خبر قرار دادکه تيم مهمان (انگلستان) از سال ۱۹۶۳ تا آن وقت در کارديف برنده نشده بود. عامل ديگر اين است که بازيکنانى که بحث و جدل‌هائى دربارهٔ آنان در گرفت بخشى از پيگره‌بندى باشگاه‌هاى انگليس و ويلز هستند و اغلب همراه يا عليه بازيکنان طرف مقابل بازى مى‌کنند - اين آگاهى قبلى به شيوه‌اى که آنها با همديگر بر همکنش‌ دارند، تأثير دارد. به آنچه گفتيم اين آگاهى را بيفزائيد که هر دو تيم در مسابقات مقدماتى بازى‌هاى بين‌المللى بازنده شدند و اينکه بازى‌هاى قبلى بين دو کشور نام 'بازى‌ خطا و غير منصفانه، به خود گرفت. با به کارگيرى تعبير الياس از کنش در درون پيکره‌بندى‌هاى افراد ناهمگون، پذيرفتنى است که توضيحى در مورد اين بازى ويژه ارائه دهيم که مشاهداتى که به هنگام محکوميت اعمال بازيکنان منفرد براساس عرف معمول ناديده گرفته شده است را ارائه دهيم. يک چنين تعبيرى از شخص دور مى‌شود تا بتواند افراد را به‌عنوان اجزاء در هم تنيدهٔ انجمنى در نظر گيرد، نه اينکه بخواهد از چنان کنشى چشم‌پوشى کند (زيرا در اين صورت باعث بى‌ارزشى شدن بازى مى‌شد)، ليکن توجيهى ارائه نمايد که صرفاً براساس زندگى گذشته، شخصيت يا انگيزه‌هاى فرد پرداخته نشده است.
از اين رو جامعه‌شناسى پيکره‌اى (نمادين) تلاش بر توجيه کنش فرد با توجه به پيکره‌بندى‌هاى (نمادهاي) افراد وابسته به همديگر دارد. از خواننده خواسته مى‌شود که ديگر فعاليت‌هاى اوقات فراغت را در نظر گيرد و جلوه‌هاى فردى گزينش اوقات فراغت و راهبردهاى فردى خبرگان اوقات فراغت را در گسترهٔ پيکره‌بندى‌هاى بزرگتر قرار دهد و به بررسى آنها بپردازد.


همچنین مشاهده کنید