پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بو


بواسير و حماقت را هر کسى دارد!
بوجارِ لنجان است، از هر طرف باد بياد بادش مى‌دهد
نظير:
با بادِ شمالى شمالى است، با باد جنوبى جنوبى
- خاله‌شرف، گاهى اين طرف گاهى آن طرف
- با رمّال رمّال است، با شاعر شاعر، با هر دو هيچ‌کدام، با هيچ‌کدام هر دو
- نان را به نرخ روز مى‌خورد
- پيش طبيب منجم است، پيش منجم طبيب، پيش هر دو هيچ‌کدام، پيش هيچ‌کدام هر دو!
بوَد تا ابله اندر دهر مفلس درنمى‌مانَد
رک: تا ابله در جهان است مفلس درنمى‌ماند
بوَد حرمت هرکس از خويشتن٭
رک: حرمت هرکس در دست خودش است
٭ چه نيکو زده است اين مثل بَرْهَمَنْ ............................(سعدى)
بوَد قطرهٔ آب طوفان مور٭
نظير: در خانهٔ مور شبنمى طوفان است
٭ به کم‌مايه‌اى ناقص آيد به شور ....................... (ناصرخسرو)
بوَد مرده هرکس که نادان بوَد٭
نظير: تن مرده و جان نادان يکى است
رک: نادان را زنده مدان
٭ ..................... که بى‌دانشى مردن جان بوَد (سعدى)
بوَد مرگ خران را سگ عروسى (نظامى)
رک: مرگ خر عروسى سگ است
بوَد مهر زنان همچون دُم خر٭
رک: مبادا کس که از زن مهر جويد...
٭................... نگردد آن ز پيمودن فزونتر (اسعد گرگانى)
بوده است خرى که دُم نبودش روزى غم بى‌دُمى فزوش...
رک: خر بى‌دُم مى‌گشت دو گوشش را هم از دست داد
بوَد هم پيشه با هم پيشه دشمن
رک: همکار همکار را نمى‌تواند ببيند
بوريائى در گوشهٔ خانه بِهْ از زن نازاينده
نظير: زن زشت زاينده بِهْ که زن زيباى نازاينده
بوزينه به چشم مادرش غزال است!
نظير:
سوسک به بچّه‌اش مى‌گويد: قربان دست و پاى بلورينت!
- کلاغ هر چه گشت از بچهٔ خودش سفيدتر پيدا نکرد!
- هرکس را فرزند خويش خوش نمايد
- هرکسى بر شعر و بر فرزند خود مفتون بوَد گرچه آن فرزند زشت و شعر ناموزون بود
- زنگى ار چه سيه‌فام بود پيش مادر مهى تمام بوَد (ناصرخسرو)
- همه کس را عقل به کمال نمايد و فرزند به جمال (سعدى)
- فرزند گرچه کور است به چشم پدر شب‌چراغ و نور است
بوزينه را به درودگرى چه‌کار؟
رک: درودگرى کار بوزينه نيست
بوستان بى‌سرِ خر نمى‌شود!
رک: بُستان بى ‌سرِ خر نمى‌شود
بوسه به پيغام نمى‌شود
نظير:
حج به سفارش قبول نمى‌شود
- ميسّر کى شود بوسه به پيغام
بوق روى حمّام است
رک: شتر ارزان است، خدا لعنت کند قلاده را!
بوق مى‌زنه، بوق مى‌زنه، بخيه به آبدوغ مى‌زنه؟ (عامیانه).
در کار خود جنجال و هياهوى فراوان دارد ولى کارش عبث و بيهوده است
بول و قولش يکى است!
بوم از تربيت هزاردستان نشود
رک: تربيت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
بوى الرّحمن گرفته است
رک: آفتاب سرِ ديوار است
بوى پياز از دهن خوبروى نغزتر آيد که گُل از دست زشت (سعدى)
رک: يک خلقت زيبا بِهْ از هزار خلعت ديبا
بوى پياز پيش بوى سير بوى عنبر و عبير است
بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت
مثلی است در تاثیر همنشینی
٭ از باد صبا دلم چو بوى تو گرفت بگذاشت مرا و جست و جوى تو گرفت
اکنون ز منِ خسته نمى‌آرد ياد .......................(معين‌الدوله جامى)
بوى حلوايش مى‌آيد
رک: آفتاب سرِ ديوار است
بوى گُل را از که جوئيم از گلاب ٭
نظير: به يادگار بمانى که بوى او دارى
٭چونکه گل رفت و گلستان شد خراب .........................(مولوى)
بوى مشک پنهان نمى‌ماند
بوى وفا از گِل آدم مجوى
رک: سگ وفا دارد ندارد آدمى


همچنین مشاهده کنید