گاهى تنبلى کمدامنه و راجع بيک مسأله، يک برنامه يا يک درس است مثل طفلى که در رياضيات تنبل است يا در جغرافيا کار نمىکند و در آن تنبل است. معمولاً اينگونه تنبلىها علت و ريشهاى قابل رفع دارند و به سادگى از ميان مىروند.
زمانى تنبلى پردامنه است. يعنى همه مسائل و جوانب زندگى او را فرا مىگيرد و يا او درهمه درسها و اصولاً در کار مدرسه، خانه، بازار، بازى و ... تنبل است که در اينگونه موارد تلاش و کوششى وسيع و همهجانبه براى درمان مىخواهد.
دوام
تنبلى ممکن است بصورت دائمى باشد بدينمعنى که فردى از ابتداى زندگي، در همه امور يا برخى از آنها تنپرور بوده و بدان عادت کرده است. طبيعى است که اصلاح و درمان چنين افرادي، بسادگى ميسر نيست.
زمانى اين امر ممکن است مقطعى و موضعى باشد بدانخاطر که امرى و سببى او را به اتخاذ چنين موضعى واداشته است بعبارت ديگر عاملى سبب شده است که او اين موضع را اتخاذکند. اينگونه تنبلىەا با قطع عارضه و يا ايجاد عارضهاى جديد يا پديدآمدن انگيزهاى و تشويقى زائل مىشوند.
تعمٌد
تنبلى مىتواند آگاهانه و از روى قصد و عمل باشد. مثلاً بدانخاطر تنبلى کند که انتقامى بگيرد و يا توجه فردى خاص را بسوى خود جلب کند. و زمانى ناآگاهانه است. بعلل و موجباتى که شايد ريشه آن برخود او هم مجهول باشد سراز تنبلى درمىآورد او به کار و زندگى بىاشتهاست و به انجام وظيفه بيعلاقه است شايد بدانخاطر که در زندگى نوعى سرخوردگى براى او پديد آمده است.
زيان
و بالاخره تنبلى ممکن است کمضرر و يا پرضرر باشد. البته نفس مسأله امرى نسبى است ولى با مثالهائى مىتوان آنها را از هم بازشناخت. تنبلىهاى ناشى از دوران نقاهت و يا عوارض جسمانى کمضررند - ولى تنبلىهاى بدون علت و مداوم زيانبخش خواهند بود.
حقيقى بودن
دراين مورد دوگونه تنبلى داريم:
- تنبلى حقيقى و واقعى که مبتنى بر عللى شناخته شده و بصورت خوى و رفتار است. کودک بدان عادت کرده و نمىتواند جز آن باشد مگرآنکه علل زيستي، رواني، ذهنى و ... آن رفع شود.
- تنبلى مجازى که براى دستيابى به هوس و لذٌتى صورت مىگيرد و ريشه جسمى روانى ندارد. اينان هوش و استعداد کافى دارند ولى با هزاران مکر و حيله از زيربار وظيفه شانه خالى مىکنند.