چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

پی(۲)


پيش از استاد دکّان مگير٭
نظير:
پيش از آخوند منبر مرو
- از خودم مُلاّ شدى، بر جان من بلا شدى
- راه مستراح را يادش دادم آفتابه را از دست من گرفت! شاگرد ناسپاس تخته بر سر استاد مى‌زند
٭ غزالى در کتاب کيمياى سعادت گفته است:
کدام ابله بوَد احمق‌تر از آنکه بر زِيَرِ استاد دکّان گيرد.
پيش از چوب شاه الله!
رک: پيش از مرگ واويلا!
پيش از چوب غش و ريسه مى‌رود!
رک: پيش از مرگ واويلا!
پيش از روضه‌خوان گريه مى‌کند
رک: پيش از مرگ واويلا!
پيش از عيد به مصلّى مى‌رود
رک: پيش از آخوند به منبر مى‌رود
پيش از لقمه دهان باز مکن
رک: پيش از آب پاتاوه وا مکن
پيش از مرگ گريبان پاره مى‌کند
رک: پيش از مرگ واويلا!
پيش از مرگ واويلا!
نظير:
پيش از چوب شاه‌الله
- پيش از مرگ گريبان پاره مى‌کند
- پيش از چوب غش و ريسه مى‌رود
- آتش نديده گُر مى‌زند
- پيش از روضه‌خوان گريه مى‌کند
پيش از مؤذن بر مناره مى‌رود
رک: پيش از آخوند منبر مى‌رود
پيشاني! مرا کجا مى‌نشانى؟٭
نظير: کجا مى‌روى اقبال، تو به پيش و من از دنبال!
٭ يا: اى پيشانى،...
پيشِ بى‌دردان گريبان پاره کردن مشکل است
نظير:
تندرستان را نباشد درد ريش (سعدى)
- منم بيمار و نالان تو درستى ندانى چيست در من درد و سستى (ويس و رامين)
پيش پاى خويش را روشن نمى‌سازد چراغ
رک: چراغ به پاى خود روشنائى ندهد
پيش پيش خوابِ نديده را تعبير نکن
پيش جالينوس نام طب مبر٭
رک: جاهلان را پيش دانا جاى استکبار نيست
٭ دم مزن در پيش استاد هنر ............................. (صفائى)
پيش جانانهٔ من قند و قوروت هر دو يکى است
رک: پيش خر شنبه و آدينه يکى است
پيش خدا توپ شهان بى‌صداست
پيش خر خرمُهره و گوهر يکى است ٭
رک: خر چه داند قيمت قند و نبات
٭ مرخران را هيچ ديدى گوشوار گوش و هوش خر چه باشد؟ سبزه‌زار
............................. آن اِشَک را در دُر و دريا شکى است (مولوى)
پيش خر شنبه و آدينه يکى است
نظير:
پيش جانانهٔ من قند و قوروت هر دو يکى است
- براى کور شب و روز يکى است
پيشِ دانا زمانِ شدّتِ دى قصهٔ راحت بهار کند
پيش‌درآمدش که اينه واى به پس‌درآمدش! (عامیانه).
پيشِ رو خاله پشت سر چاله!
نظير:
رو به‌رو جانم جانت: پشت سر کاردم استخوانت!
- به‌دست راست شکر مى‌آورد و به دست چپ تبر دارد
- ظاهرش چون گور کافر پر حُلل باطنش قهر خداى عزّ و جلّ(تحريفى از شعر مولوى)
پيش زن سليطه و پسِ قاطر چرخ مخور
رک: از زن سليطه و ديوار شکسته و... بايد حذر کرد
پيش صاحب‌نظران ملک سليمان باد است (خواجو)
پيش طبيب مرو، پيش آزموده برو
پيش طبيب منجم است، پيش منجم طبيب، پيش هر دو هيچ‌کدام، پيش هيچ‌کدام هر دو
رک: بوجارِ لنجان است، از هر طرف باد بياد بادش مى‌دهد
پيش ظالم و پسِ قاطر چرخ مخور
صورت ديگرى است از: 'پيش زن سليطه و پسِ قاطر چرخ مخور'
پيش قاضى و بازى؟
رک: پيش لوطى و معلّق؟
پيش کور چه چراغ چه نور!
نظير:
پيش کور چه سرخ چه بور!
- تو که چراغ نبينى با چراغ چه بينى ؟
پيش کور چه سُرخ چه بور
رک: پيش کور چه چراغ چه نور
پيش کور يک چشم پادشاه است
رک: در حوضى که ماهى نباشد قورباغه سپهسالار است!
پيش کولى و پشتک و وارو؟
رک: پيش لوطى و معلّق؟
پيش گوساله نشايد که تو قرآن خوانى (ناصر خسرو)
پيش لوطى و معلّق؟
نظير:
پيش کولى و پشتک و وارو؟
- پيش کولى و معلّق زدن؟ پيش قاضى و بازى؟
پيش‌نماز که سرفه کند تکليف پس‌نماز معلوم است!
نظير: پيش‌نماز که قوز کند پس‌نماز چلقوز کند!
پيش‌نماز که قوز کند پس‌نماز چلقوز کند!
نظير: پيش‌نماز که سرفه کند تکليف پس‌نماز معلوم است
پيشى پيشى، زن من ميشى؟
عبارتى است محبت‌آميز که پسران خُردسال به‌هنگام بازى کردن با گربه و نوازش او خطاب به حيوان بر زبان مى‌رانند
پيغمبران را تکبّرى نيست: تو پيش ما نيائى ما پيش تو آئيم
نظير: چو خر خود نيايد به نزديک يار تو بار گران را به نزد خر آر!
پيغمبر ديد را ناديد گرفت
پيغمبرش را قبول ندارند ادعاى خدائى مى‌کند
رک: او ادعاى خدائى مى‌کند، تو به پيغمبرى قبولش ندارى؟
پيکان آه بگذرد از کوه آهنين٭
نظير: به آهى مى‌توان افلاک را زير و زبر کرد (صائب)
رک: آه مظلوم در سحر به يقين بتر از تير ناوک و زوبين (صائب)
٭ گر تير تو ز جوشن و پولاد بگذرد ..................... (سعدى)
پيِ گورِ کنده مى‌گردد که توش بخوابد
نظير: پى خر مرده مى‌گردد که نعلش را بکَند
پيلِ در گل مانده را شه پيل بايد تا کشد (از مجموعهٔ مختصر امثال طبع هند)
پيل را از پشه صد رنج است
رک: شير را از مور صد زخم است
پيمانه از قطرهٔ آخر لبريز مى‌شود
نظير: کوزه بريزد چو لبالب شود (ناصرخسرو)
پيِ نام و نانند خلق زمانه٭
٭ ...................... تو مرخلق را مايهٔ نام و نانى (فرخى سيستانى)
پينه‌دوز به حرف اُرسى دوز نمى‌شود
رک: از ياهو گفتن کسى دانا نشود
پيوسته اميدم به خداى متعال است
رک: توکّل کن که يابى رستگارى
پيوند گُل و چنار آمد نيامد دارد
وصلتِ دو فرد نامتناسب عاقبت خوشى ندارد
پيهِ زيادى را به پاشنه مى‌مالند
نظر: حناى زيادى را به پاشنه مى‌بندند


همچنین مشاهده کنید