شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

تب ، تپ ، تح ، تخ و تد


تبِ تند زود عرقش مى‌آيد (يا: تب تند زود عرق مى‌آورد)
عشق‌هاى تند و سوزان عموماً در اندک مدت فروکش مى‌کند و به سردى مى‌گرايد
تبر داده و سوزن خريده است
رک: سگ داده و سگ‌توله گرفته است
تبر را گم کرده پيِ سوزن مى‌گردد
رک: خر را گم کرده پى افسارش مى‌گردد
تبه گردد از بى‌شبانى رمه (فردوسى)
نظير: شبان کز ميان شد چه باشد رمه (اسدى)
تپالهٔ گاو است نه بو دارد نه خاصيت!
نظير: شيرين بشى خربزه، نه بو دارى نه مزه!
تحصيل کامِ دل به تکاپوى خوشتر است٭
٭ سعدى، جفا نبرده چه دانى تو قدر يار ......................... (سعدى)
تخم بد در زمين نيک چه سود؟ (مکتبى)
تخم بى‌آب حاصلش آه است
تخم چون در شوره کارى ضايع و بى‌بَر شود٭
رک: تربيت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
٭ نعت گوئى جز به نام او سخن ضايع شود ........................... (عنصرى)
تخم چون نيک بوَد نيک پديد آرد بَر٭
نظير: چنان بوَد پدرى کش چنين بوَد فرزند (عنصرى)
٭ مبر همچون پدر آمد به سرشت و به نهاد ..............................
تخم علم را بايد در دل پاک پاشيد (عباس اقبال)
تخم‌مرغ خريديم چهل تا يک پول زن طلاق نداديم
عبارتى است که در شکايت از گرانى ارزاق بر زبان رانند
تخم‌مرغ درشت مال تخمدان گشاد است! (عامیانه).
نظير: تخم‌مرغ گُنده مال مرغى است که ماتحتش فراخ است!
تخم‌مرغ‌دزد شتر‌دزد مى‌شود
نظير: هر که دانگى بدزدد از دينارى نترسد
تخم‌مرغ گُنده مال مرغى است که ماتحتش فراخ است!
نظير: تخم‌مرغ درشت مال تخمدان گشاد است! (عامیانه).
تخم نکرد وقتى هم کرد در کاهدان!
نظير:
احمدک مکتب نرفت وقتى هم رفت آدينه بود
- پيرزن نمرد تا روز بارانى
تدبير از پير و جنگ از جوان٭
نظير: جوان کينه را شايد و جنگ را کهن پير، تدبير و فرهنگ را (اسدى)
رک: آنچه در آيينه جوان بيند پير در خشت خام آن بيند
٭ اسدى گويد:
جوان کينه را شايد و جنگ را کهن پير، تدبير و فرهنگ را
تدبيرِ انسانى دگر و تقدير آسمانى دگر است
نظير:
تدبير دگر باشد و تقدير دگر
- تقدير آرزوى دل را تغيير مى‌دهد
- تقدير را تدبير نمى‌توان کرد
- هر چه دلم خواست نه آن مى‌شود آنچه خدا خواست همان مى‌شود
- العبد يُدبَر و الله يُقَدر
- تدبير کند بنده، تقدير کند خنده
تدبير کند بنده و تقدير نداند تقديرِ خداوند به تدبير چه ماند (ناصرخسرو)
- با قلم تقدير تدبير بر نيايد (سَمَک عيّار)
- حذر چه سود هر کجا قضا باشد (اديب صابر)
- وقتى تقدير برسد چشم کور مى‌شود
- تدبير کجا علاج تقدير کند (مهدى اصفهانى)
رک: با قضا کارزار نتوان کرد
تدبير دگر باشد و تقدير دگر
رک: تدبيرِ انسانى دگر و تقدير آسمانى دگر است
تدبير صواب از دلِ خوش بايد جُست٭
نظير:
از دل شکسته تدبير درست نيايد
- نايد ز دل شکسته پيمان درست (ابوالفرج رونى)
٭ .............................. سرمايهٔ عافيت کفاف است نخست
شمشير قوى نيايد از بازوى سست يعنى ز دل شکسته تدبير درست (سعدى)
تدبير کند بنده، تقدير کند خنده
رک: تدبير انسانى دگر و تقدير آسمانى دگر است
تدبير کند بنده و تقدير نداند ٭
رک: تدبير انسانى دگر و تقدير آسمانى دگر است
٭ ......................... تقدير خداوند به تدبير چه ماند؟ (ناصرخسرو)


همچنین مشاهده کنید