سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

تش ، تع ، تغ ، تق ، تف ، تک و تم


تشنه چون يک جرعه خواهد کوزه و دريا يکى است (کليم کاشانى)
تشنه در خواب آب مى‌بيند
رک: آدم گرسنه نان سنگک در خواب مى‌بيند
تشنه را آب دهان سر نسازد هرگز٭
٭ خويش هر چند که معشوق بوَد دل نبرد .................(ميرعبدالرحمن قمى)
تشنه را آب محال است که از ياد رود ٭
نظير: لب تشنه نيز نگذرد از جويبار اسب (مکتبى)
٭ نرود حسرت آن چاه زنخدان از دل ......................(کليم کاشانى)
تعارف آب حمّامى خرجى ندارد
نظير: تعارف شاه عبدالعظيمى راه ضررش بسته است
تعارف آمد نيامد دارد
نظير: تعارف يکيش خير است يکيش شر
تعارف شاه عبدالعظيمى راه ضررش بسته است
نظير: تعارف آب حمّامى خرجى ندارد
تعارف کم کن و بر مبلغ افزا! (روحانى)
رک: از بارک‌الله قباى کسى رنگين نشود
تعارف يکيش خير است يکيش شرّ
نظير: تعارف آمد نيامد دارد
تعجيل بد است ليک در کار خير نيکوست
نظير: شتاب بد است جز در کار خير
تعجيل‌کننده پيرو شيطان است
رک: عجله کار شيطان است
تعريف آن است که دشمن بکند
تعريفِ خود کردن پنبه خائيدن است
رک: مدح خود کردن پنبه جائيدن است
تعريفِ زياد از دشنام بدتر است (از مجموعهٔ مختصر امثال طبع هند)
تغارى بشکند ماستى بريزد جهان گردد به کام کاسه‌ليسان!
نظير:
هائى شد و هوئى شد، کَل به نوائى رسيد
- کاروانى زده شد کار گروهى سره شد (لبيبى)
- کاشکى شرّى به پا شود که خير ما در آن باشد
- باد آمد و باران شد، خدا مراد خوشه‌چين را داد
- شرّى شد، شورّى شد، کچل به نوائى رسيد
تفرقه بينداز و حکومت کن
تف سر بالا به ريش برمى‌گردد يا به سبيل
بدگوئى و اهانت نسبت به خويشاوندان و بزرگان بى‌احترامى و توهين به خود شخص است
مقایسه شود با : گر کنى بر مَهْ تفو، بر روى تو باز آيد او (مولوى)
تفنگ حسن موسى هم نزَد (عامیانه).
آخرين تير ترکش را هم که به‌کار برديم مؤثر واقع نشد
تفنگ آدم نمى‌کشد، اين آدم است که با تفنگ آدم مى‌شد!
تف هر کس به دهان خودش مزه مى‌دهد
رک: آب دهان هر کس به دهان خودش مزه مى‌دهد
تقاص به قيامت نمى‌ماند
رک: دنيا دار مکافات است
تقدير آرزوى دل را تغيير مى‌دهد
رک: تدبير انسانى دگر و تقدير آسمانى دگر است
تقدير چون سابق است تدبير چه سود؟
رک: تدبير انسانى دگر و تقدير آسمانى دگر است
تقدير را تدبير نمى‌توان کرد
رک: تدبير انسانى دگر و تقدير آسمانى دگر است
تقصير هميشه به گردن غايب مى‌شکند
رک: غايب خايب است
تقويم پارينه نايد به‌کار٭
نظير: گذشته‌ها گذشت بر گذشته‌ها صلوات!
٭ مأخوذ از اين بيت سعدى:
برو زن کن اى خواجه هر نوبهار که تقديم پارى نيايد به‌کار (سعدى)
تکبّر به خاک اندر اندازدت ٭
رک: از تکبّر ذليل و خوار شوى
٭ تواضع سر رفعت افرازدت ....................... (سعدى)
تکبّر عزرائيل را خوار کرد٭
رک: از تکبّر ذليل و خوار شوي
٭ .......................... به زندان لعنت گرفتار کرد (سعدى)
تکلّف گر نباشد خوش توان زيست ٭
٭ ......................... تعلّق گر نباشد خوش توان مرد (جامى)
تکيه بر جاى بزرگان نتوان زد به گزاف (حافظ)
نظير:
دلا تا بزرگى نيارى به‌دست به‌جاى بزرگان نيارى نشست (نظامى)
- بزرگى خرج دارد
- بزرگى ريخت و پاش دارد
تکيه بر ديوار کردم خاک بر فرقم نشست
تکيه به جبّار کن تا برسى بر مراد
رک: با خدا باش و پادشاهى کن
تلاش بسيار کفش را پاره مى‌کند
رک: از زياد دويدن کفش پاره مى‌شود
تلخه جا به گندم تنگ کرده است
تلخه در سايهٔ گندم آب مى‌خورد
رک: هزار تلخه پاى يک شيرينه آب مى‌خورد
تماشاى دل آنجاست که دلدار آنجاست٭
نظير: مايهٔ خوشدلى آنجاست که دلدار آنجاست (حافظ)
رک: کجا خوش است؟ آنجا که دل خوش است.
٭ نکند ميل دلِ من به تماشاى چمن که ....................... (سعدى)
تمام شد کار پوستين، مانده پس و پيش و هر دو آستين! به مزاح در مورد کارى گويند که پايان نيافته و هنوز در مراحل اوليه است
نظير: چه ماند از کار پوستين؟ يک برگه و دو آستين
تمامش کن چو بنيادش نهادى (نظامى)
نظير: کار را که کرد آنکه تمام کرد
تمام غرق گناهيم و يک حسين داريم!
تموم شد و تموم شد، گربه زنِ‌عموم شد! (عامیانه).
قضيه به‌صورت غيرمطلوب و ناخوشايندى پايان پذيرفت


همچنین مشاهده کنید