سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

جد ، جر ، جز ، جس ، جغ ، جف ، جگ ، جل ، جم و جن


جدّمان قصّاب بوده ما را به نعلبندى چه‌کار؟
مقایسه شود با : شتر را به نعلبندى چه‌کار؟
جِر بزنى جِر نزنى برده‌اى خوب رخى هر چه کنى کرده‌اي! (ايرج‌ميرزا)
رک: 'از نيکو هر چه صادر گشت نيکوست' و 'يک خلقت زيبا بِهْ از هزار خلعت ديبا'
جُرم بر ديدهٔ خفاش نه خورشيد است٭
٭ چشم خفّاش اگر پرتو خورشيد نديد ..........................(ابن يمين)
جرم ناکرده را عفو لازم نيست
جزاى گران‌فروش نخريدن است
جز به تدبير پير کار مکن٭
رک: بى‌پير مرو تو درخرابات...
٭ ........................ پير دانش نه پير کهن (سنائى)
جز به خردمند مفرماى کار٭
رک: به کارهاى گران مردِ کار ديده‌ فرست
٭ ........................ گرچه عمل کار خردمند نيست (سعدى)
جز بى‌کسى نتيجهٔ عمر دراز چيست؟٭
نظير:
بگو به خضر که جز مرگ دوستان ديدن دگر چه حاصل از عمر جاودان دارى؟ (صائب)
- ما از اين هستى ده روزه به جان آمده‌ايم واى بر خضر که زندانى عمر بد است (صائب)
٭ اى خضر، خوش ز همسفران دور مانده‌اى ............................ (دانش)
جز خر عيسى گور پدر هر چه خر است! (ايرج‌ ميرزا)
جز راست نبايد گفت و هر راز نشايد گفت (خواجو عبدالله انصارى) ٭
٭ در بعضى نسخ: ... و هر راست نشايد گفت
جز نام نيک و زشت نمانَد ز کارها (پروين اعتصامى)
جز ياد دوست هر چه کنى عمر ضايع است (سعدى) ٭
٭ سعدى در جاى ديگر فرمايد:
همه شب ذکر تو مى‌رفت و مکرّر مى‌شد تا به افسوس به پايان نرود عمر عزيز
جسارت زياد جوانمرگى مى‌آورد
نظير:
آدم نترس سرِ سلامت به گور نمى‌بَرَد
- اى بسا نخل جسارت کو خسارت داد باد (خاقانى)
- تهوّر دوم جاهلى است (قابوس‌نامه)
- رشادت بى‌جا جوانمرگى مى‌آورد
جغد آن بِهْ که آبادى نبيند (نظامى)
جفا بيند هر کس که جفا کرد
جفاپيشگان را بده سر به باد ٭
٭ ستم بر ستم پيشه عدل است و داد ...................... (سعدى)
جفتش را بيار مفتش را ببر!
نظير: طاقش را بيار جفتش را ببر!
جگر جگر است دگر دگر!
رک: آه صاحب درد را باشد اثر
جگرفروش چه مى‌داند قدر و بهاء لعل درخشان را (قاآنى)
رک: خر چه داند قيمت قند و نبات
جگرها خون شود تا يک پسر مثل پدر گردد٭
رک: تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود
٭ ........................... رياضت‌ها ببايد تا نهالى بارور گردد (...؟)
جلو دريا را مى‌شود بست جلو دهن مردم را نمى‌شود بست
رک: درِ دروازه را مى‌توان بست دهن مردم را نمى‌توان بست
جلو ضرر را از هر جا بگيرند منفعت است
رک: ضرر را از هر کجايش جلو بگيرند نفع است
جلو لوطى و معلّق؟
رک: پيش لوطى و معلّق؟
جمال جمال شتر است، هر چه نبينى بهتر است! (عامیانه).
نظير: شکلش را به درِ خلا بکشند آفتابه رم مى‌کند!
جمال دانا در جوال کم نشود
رک: شاخ گُل هر جا که مى‌رويد گُل است
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال٭
رک: نه همين لباس زيباست نشان آدميّت
٭ ............................. هزار نکته در اين کار و بار دلدارى است (حافظ)
جمعه و آدينه يکى است
رک: چه خواجه على، چه على خواجه
جمله چون بادى ز عالم مى‌رويم ٭
رک: آدميزاد تخم مرگ است
٭ ......................... رفت او و ما همه هم مى‌رويم (عطّار)
جن دعايش را آورده است (يا: جن‌ها دعايش را آورده‌اند)
اين مَثَل و مَثَلِ 'دعايش را ملّا ابراهيم جهود آورده است' را در مورد کسى به‌کار مى‌برند که مدتى دراز مورد بى‌مهرى يا غضب واقع شده ولى مجدداً محبوبيت خود را به‌دست آورده و مورد لطف و عنايت قرار گرفته است
جنس جلب به هند برود پس برمى‌گردد
رک: جنس که جلب باشد از هند برمى‌گردد
جنس که جلب باشد از هند برمى‌گردد (يا: جنس جلب به هند برود پس برمى‌گردد)
رک: پول قلب هر جا برود برمى‌گردد
جنس مادينه پوستش از جنس نرينه کلفت‌تر است
جن کم بود يکى هم از ديوار پريد! (عامیانه).
رک: قوزى روى قوزم آمد، ببين چه به روزم آمد!
جنگ از الفاظ خيزد و ز معانى آشتي٭
٭ پارسى 'تو' گفت و تازى 'انت' ترکى 'سن‌سني' .................(اديب پيشاورى)
جنگ از سرِ شخم، آشتى از سرِ خرمن
رک: وقت شادى در ميان وقت جنگ اندر کنار
جنگ اول به از صلح آخر است
نظير: دعواى سرِ شيار بهتر از صلح سر خرمن است
جنگ بر نظّاره آسان است٭
رک: حاشيه‌نشين دلش گشاد است
٭ تمثّل:
مگر نشنيدى از گيتى‌شناسان که باشد جنگ بر نظّاره آسان(اسعد گرگانى)
جنگ دو سر دارد
يعنى گاهى به پيروزى و زمانى به شکست منجر مى‌شود
نظير: چنين است آغاز و انجام رزم يکى راست ماتم يکى راست بزم(فردوسى)
جنگ را باشد دو سر يا فتح باشد يا شکست (اخگر)
جنگ را شمشير مى‌کند و معامله را پول
نظير: بى‌مايه فطير است
جنگ سر شخم بهتر از آشتى سرِ تخم است
رک: دعواى سرِ شيار بهتر از صلح سرِ خرمن است
جنگش را رستم کرد کشته‌اش را افراسياب داد
رک: کى کاشت کى درو کرد؟
جنگ زرگرى ميانجى لازم ندارد٭
٭تمثّل:
نمى‌خواهد ميانجى جنگ‌هاى زرگرى ورنه نزاع از کفر و دين و سجه و زنّار بردارم (صائب)
جن‌ها دعايش را آورده‌اند
به مزاح: محبوبيّت از دست رفته را باز يافته است
نظير:
جهود دعايش را آورده است
- دعايش را ملّا ابراهيم جهود آورده است
- يهودى طلسمش را آورده است


همچنین مشاهده کنید