|
|
آستانهٔ ورود به مرحلهٔ بعدى با رشد مفهوم تجسّم (Representation) مشخص مىشود. مثال بسيار واضح آن بهکار بردن لغات و حرکات است براى نشان دادن اشياء. صحبت کردن کودک (اينکه کلمات را سر هم کرده و فکرى را بيان کند) نشان بسيار آشکارى است از اينکه او مرحلهٔ حسى - حرکتى را پشت سر گذاشته است.
|
|
مرحلهٔ دوم که پياژه در کودکان ۵/۶ تا ۷ ساله مشاهد کرد، مرحلهٔ 'قبل از عمل - Pre-operational stage' نام دارد. منظور از عمل (اپراسيون - Operation) فعاليت پيچيدهٔ ذهنى است که کودک هنوز در اين سن و سال قادر به انجام آن نيست و به همين جهت کلمه 'قبل' را بهکار برده است. اواخر اين دوره احتمالاً سنى است که بهطور کامل توسط پياژه مورد تحقيق قرار گرفته است. از اين نظر که اين سن مطابق سالهاى قبل از مدرسه مىباشد، براى ما حائز اهميت ويژهاى است.
|
|
در اين مرحله کودک اندازه و ساير خصوصيات فيزيکى را کاملاً از روى ظاهر آن مورد قضاوت قرار مىدهد، هرچند که از نظر منطقى حقيقت طور ديگرى باشد. همهٔ شير محتوى يک ليوان بلند را در يک کاسهٔ کمعمق بريزيد - اين کار را جلوى چشمان کودک انجام داده و نگذاريد يک قطره هم از آن بيرون بريزد - کودک ممکن است هنوز هم فکر کند که مقدار شير موجود با مقدار قبلى متفاوت است. استدلال کودکان مثل استدلال افراد بالغ نيست که چون به مقدار شير چيزى اضافه و کم نشده، پس همان مقدار شير موجود است. اگر مقدار بيشتر بهنظر برسد، کودک فکر مىکند که عملاً مقدار آن اضافه شده است.
|
|
وقتى در يک لحظه دو دگرگونى و تغيير رخ بدهد، کودکان توجه خود را روى يکى از آنها متمرکز نموده و آن ديگر را حذف مىکنند. يکى از مشهورترين آزمايشهاى پياژه چنين بود: او از خمير بازى يک گلوله درست کرده و از کودک خواست که گلولهٔ ديگرى به همان اندازه درست نمايد، درست با همان مقدار از خمير بازى و به همان بزرگي. وقتى کودک قانع شد که هر دو گلوله به يک اندازه هستند، پياژه يکى از آنها را برداشته و در جلوى چشمان کودک آن را بهصورت لوله درآورد. حالا مقدار خمير بازى در اين لوله بيشتر است؟ يا کمتر؟ و يا به همان مقدار سابق؟ نتايج کار پياژه نشان داد که کودکان در مرحلهٔ 'قبل از عمل' معمولاً جواب مىدادند، مقدار جديد بيشتر است، زيرا شکل جديد طول بيشترى داشت.
|
|
چون هنوز مفهوم ابقاء کميّت (Conservation) در ذهن اين کودکان رشد نيافته است، لذا آنها نمىدانند وقتى ظاهر شيء عوض گردد، مقدار آن تفاوت نمىکند. قضاوت آنها بر مبناى شکل ظاهرى اشيائى است که بهنظر آنها مىرسد. از آنجائى که کودکان نمىتوانند تغييرات طول و عرض را همزمان مورد تفکر قرار دهند، لذا جواب بستگى به بعدى پيدا مىکند که نظر آنها را جلب کرده است (در اغلب موارد طول نظر آنها را جلب مىکند).
|
|
ثبات ذهنى يکى از نکات اصلى نظريهٔ پياژه است، تا زمانى که کودکان به اين وسيلهٔ ذهنى دست نيافتهاند از مسائل نتايج عجيبى مىگيرند (البته عجيب بهنظر ما)، در حالى که از نقطهنظر يک کودک آن مسئله کاملاً منطقى است.
|
|
در آزمايشى که براى آزمودن ابقاء طول طرح شده بود، پياژه دو قطعهٔ چوب مشابه و هماندازه را طورى کنار هم قرار داد که انتهاى دو چوب در يک خط قرار گرفتند (کودکان در اين سنين طول اشياء را از طريق توجه به انتهاى آنها قضاوت مىکنند)، پياژه از کودک پرسيد که آيا دو چوب به يک اندازه هستند و کودک جواب داد بلي. سپس پياژه يکى از چوبها را کمى به جلو حرکت داد بهطورىکه انتهاء آنها از يک خط خارج شد.
|
|
|
|
|
کودکى که هنوز به مرحلهٔ ابقاء ذهنى نرسيده بود، يکى از چوبها را به سبب اينکه انتهاء آن جلوتر از انتهاء چوب ديگر قرار داشت، بزرگتر تصور مىکرد. او نمىتوانست از نظر ذهنى تحليل کند که طول اشياء با تغيير مکان آنها تفاوت نمىکند.
|
|
اين مفهوم از لحاظ تربيت اهميت شايانى دارد. آشکار است تا زمانى که کودک هنوز فکر مىکند با تغيير مکان اشياء طول آنها تفاوت پيدا مىکند، انتظار داشتن از او براى دانستن مطالبى دربارهٔ اندازهگيرى بىفايده است. اين امر نه تنها روى جسم مورد اندازهگيرى مؤثر است، بلکه بر مقياس اندازهگيرى نيز اثر مىگذارد. مثل اين است که براى اندازهگيرى طول يک شيء از يک خطکش ارتجاعى (Elastic ruler) مانند کش استفاده کنيم.
|
|
همچنين از لحاظ تربيت، موضوع ابقاء ذهنى عدد (Conservation of number) از اين هم مهمتر است. پياژه علاقهمند به تحقيق و مطالعهٔ آمادگى عدد (Number readiness) بود نه حساب (Arithmetic). ما بزرگسالان پارهاى حقايق اسمى دربارهٔ اعداد را بدون هيچگونه ترديدى قبول داريم. بهطور مثال: تعداد اشياء داخل يک گروه در صورت تغيير وضع قرار گرفتن آنها، تفاوت نمىکند. کودکان خردسال بهطورىکه پياژه نشان داده است، اين مطلب را درک نمىکنند.
|
|
در يک آزمايش معمولي، پياژه يک رديف فنجان و يک زنبيل تخممرغ تدارک ديد و از کودک خواست تا در هر فنجان يک تخممرغ بگذارد. 'آيا تعداد تخممرغها و فنجانها يکى هستند؟' کودک جواب داد بله. سپس پياژه تخممرغها را از فنجان برداشته و در حالى که فنجانها به همان صورت کنار هم قرار داشتند، تخممرغها را بهصورت يک توده در يک جا گذاشت. 'خوب حالا تعداد تخممرغها و فنجانها يکى هستند؟' اين بار کودک جواب داد: تعداد فنجانها بيشتر هستند.
|
|
کودکان در مرحلهٔ قبل از عمل، فواصل اشياء را به حساب نياورده و قضاوت آنها بر مبناى ظاهر کلى آنها است. هشت عدد شيء در يک جاى وسيع بهنظر آنها بيشتر از هشت شيء نزديک به هم در يک جاى کوچک است. آنها هنوز درک نمىکنند که ۸ بودن آنها در طول تمام تغييرات حفظ شده است. تا زمانى که کودکان هنوز اين مفهوم را در مغز خود رشد نداده باشند، آنها حقيقتاً معنى اعداد را نمىدانند. هرچند که اسم اعداد را بهخاطر سپرده و آن را بهصورت کودکستانى از حفظ بخوانند.
|
|
ابقاء همهٔ خصوصيات مختلف، در يک زمان بهدست نمىآيند. مثلاً ممکن است کودکى به مفهوم ابقاء طول آگاهى داشته در حالى که اين آگاهى را نسبت به ابقاء اعداد، کسب نکرده باشد. آزمون ابقاء هر خصوصيتى هميشه يکسان است. کودک را با وضعيتى که در آن تناقضى بين منطق و خطاى بصرى وجود دارد مواجه کنيد، نيروى منطق در اين برخورد فورى نيست. در اينجا منطق مىبايست راه جبرى خود را گام به گام در برابر يک کودک که سخت تحت تأثير حواس خود مىباشد، باز کند.
|
|
پياژه عقيده دارد که ابقاء ذهني، به رشد مفهوم بازگشتپذيرى (Reversibility) در کودک بستگى دارد. در قلمرو تفکر، براى هر عملى يک عمل ديگرى وجود دارد که آن را بازمىگرداند.
|
|
ممکن است شير را دوباره به ليوان بلند ريخت، خمير بازى را ممکن است دوباره بهصورت گلوله تغيير شکل داد و تخممرغها را ممکن است دوباره در فنجانها قرار داد، در مرحلهٔ قبل از عمل کودک نمىتواند چنان برگشتهائى را به تصور درآورد، زيرا کودک به دنيائى وابسته است که در آن ارتفاعات تنها براى يکبار و براى هميشه رخ مىدهند.
|
|
بايد توجه کرد که يکى از بزرگترين پيشرفتهاى دورهٔ حسى - حرکتى رشد مفهوم دوام اشياء است، تشخيص اينکه اگر شيء در داخل کشوئى قرار گيرد، در هوا حل نشده و ناپديد نمىگردد. شبيه به همين رشد، پيشرفت مهمى است که در دورهٔ قبل از عمل نصيب کودک مىشود. يعنى رشد اين مفهوم که بعضى از خصوصيات اشياء به همان صورت باقى مىمانند. بهعبارت ديگر، کميّتهائى مانند مقدار و عدد تنها بهخاطر تغيير يافتن شکل ظاهرى شيء بهطور سحرآميز، تغيير نمىيابند.
|
|
خصوصيات ديگرى در مورد نحوهٔ تفکر کودکان در مرحلهٔ قبل از عمل وجود دارند. آنها به قدرى درگير و غرق در تصورات خويش هستند که نمىدانند يک شيء (مثلاً يک صندلي) براى کسى که از طرف ديگر اتاق به آن نگاه مىکند، شکل متفاوتى دارد. پياژه مدلى از سه کوه را در روى يک ميز گذارد و کودکى را در يک طرف ميز نشاند. در طرف مقابل کودک روى يک صندلي، عروسکى قرار داد. او از کودک خواست تا از ميان چند تصوير، تصويرى را که عروسک از کوه مىتواند ببيند، انتخاب کند. کودکان خردسال تصاويرى را برگيزيدند که کوهها را از طرف آنها نشان مىداد.
|
|
کودکان به هنگام صحبت کردن نيز قادر نيستند نقطهنظر ديگران را به وضوح درک نمايند. در مطالعهٔ نحوهٔ استفادهٔ کودکان از زبان، پياژه پروندهٔ يک ماههاى از مطالب گفته شده توسط دو کودک از کودکستان ميسيون دپتى (Mission des Petits) را تهيه کرد. اکثر آزمايشهاى پياژه در اين کودکستان که در شهر ژنو واقع است، انجام شد.
|
|
- مطالعات پياژه از مکالمات کودکان به دو گروه تقسيمبندى شدند:
|
صحبتهاى اجتماعى که کودک براى ايجاد رابطه با ديگران از آنها استفاده مىکرد و شنوندهاى داشت و حرفهاى خودمدارى (Egocentric speeches) که کودک فقط بهخاطر صحبت کردن، آنها را ادا مىکرد. در اينجا شنوندهاى در کار نبود و صحبت کودک يک نوع سخنرانى به حساب مىآمد. تقريباً نصف مطالب گفته شده، صحبتهاى خودمدارى بودند.
|
|
تحقيق بعدى که گفتگوهاى بيست کودک را مورد تجزيه و تحليل قرار داده بود، نتيجهٔ مشابهى را بهدست داد. حتى زمانى که کودکان سعى مىکردند با يکديگر ايجاد رابطه نمايند به سبب تکرار بلند بلند مطالبى که در فکر داشتند، به اين کار موفق نمىشدند. آنها نمىتوانستند از نظر ذهنى خود را بهجاى شنونده قرار داده و لغاتى بهکار برند تا منظور خود را به ديگرى منتقل کنند.
|
|
آخرين قدم در دورهٔ قبل از عمل تسلط به ارتباط جزء و کل است. همانگونه که کودک نمىتواند حواس خود را در يک آن به بيش از يک چيز متمرکز کند، (مانند طول) به همان ترتيب نيز قادر نيست در يک لحظه به کل (Whole) و اجزاء تشکيلدهندهٔ آن توجه نمايد. بهنظر آنها وقتى کل به قطعاتى تقسيم شود، خود آن از بين مىرود. در يک آزمايش نبوغآميز، پياژه يک سينى پر از دانههاى مدوّر چوبى را به کودک نشان داد. اکثر دانهها قهوهاى و چند تاى آن هم به رنگ سفيد بودند. سپس او از کودک سؤال کرد: 'کدام يک از گلوبندها بزرگتر خواهد بود؟ گلوبندى با تمام دانههاى قهوهاى يا گلوبندى که از کليهٔ دانهها درست شده باشد؟' عجيب اين است که اکثر کودکان جواب دادند: گلوبند با دانههاى قهوهاي، بزرگتر خواهد بود.
|
|
ممکن است بهنظر ما اين يک اشتباه احمقانه جلوهگر شود، در حالى که چنين نيست. کودک مىفهمد که از کليهٔ دانههاى چوبي، بعضى قهوهاى و بعضى ديگر سفيد هستند. اما او نمىتواند، دربارهٔ کل (دانههاي) چوبى و جزء (دانههاى قهوهاي) در يک زمان استدلال و تفکر کند. وقتى او راجعبه يکى از آنها فکر کند، ديگرى را فراموش مىکند. وقتى سؤال مىشود که دانههاى قهوهاى را با چيزى مقايسه کند، از آنجائى که براى کودک کل از بين رفته، او دانههاى قهوهاى را با دانههاى باقىمانده که عبارت از دانههاى سفيد هستند، مقايسه مىکند. روشن است که تعداد دانههاى قهوهاى بيشتر از دانههاى سفيد مىباشند.
|