پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

چا


چادر قلعهٔ زن است٭
٭ يا: چادر سنگر زن است
چادر ستّارالعيوب است
چارپا را در دو روز امتحان مى‌کنند، دو پا را در دو روز
چارديوارى اختيارى (عامیانه).٭
نظير:
محتسب را درون خانه چه‌کار
- محتسب در بازار است نه در خانه
٭ ابن يمين گويد:
چهار گوشهٔ ديوار خود به خاطر جمع که کس نگويد از اينجا خيز و آنجا رو
هزار بار نکوتر به نزد ابن يمين ز فرّ مملکت کيقباد و کيخسرو
چارک آشنا هفت سير و نيم است٭
٭ يا: هشت سير است
چاروادار قمى است، خرش را دوسره کرايه مى‌دهد
رک: اسب ترکمنى است، هم از توبره مى‌خورد و هم از آخور
چاروادار قمى است، دوسره بار مى‌کند!
رک: اسب ترکمنى است، هم از توبره مى‌خورد هم از آخور
چاره‌اى نيست به‌جز خوردن انگور دگر
چارهٔ منحصربه‌فرد است و از آن گريزى نيست
رک: آش کشک خالَتَهْ، بخورى پاته نخورى پاته!
چاره‌اى نيست به‌جز ديدن و حسرت خوردن٭
٭ دست با سرو روان چون نرسددر گردن .........................(سعدى)
چاره صبر است که آن هم نه تو دارى و نه من٭
نظير:
صبر اگر هست و گر نيست بيايد کردن (سعدى)
گرفتار را چاره صبر است و بس
٭ اى دل از درد تو بى‌تابى و منبى‌طاقت ...............(شجاع کاشى)
چارهٔ بيچارگان مرگ است و بس
نظير: آدم فقير نه عروسيش باشد نه عزاش
چاره نبوَد اسب کودن را ز پالان داشتن (سنائى)
چاشت يک بنگى هم نيست
رک: آنقدر نبود که خوراک يک بنگى بشود
چاقو دستهٔ خودش را نمى‌بُرّد
نظير:
خشک به خشک نمى‌چسبد
- کى تراشد تيغ دستهٔ خويش را؟ (مولوى)
رک: اسب و استر به‌هم لگد بزنند
چاه از کوه آب مى‌خورد
هرکارى از منبع اصلى مايه مى‌گيرد
نظير: اگر باران به کوهستان نبارد به سالى دجله گردد خشک‌رودى (سعدى)
چاه برکَنْ سپس بدزد چنار ٭
رک: اول چاه بکن بعد منار بدزد
٭ اشتها آر و گير سيخ کباب ...................(حکيم سورى)
چاه تاريک است و راه باريک است (از جامع‌التمثيل)
نظير: راه باريک است و شب تاريک است و منزل بسى دراز
چاه را چه زيان، تهِ دلو پاره مى‌شود!
تو زيان و رنجى نخواهى برد، زيان و رنج فقط بر من وارد خواهد شد
نظير: کشتى چو بشکند چه زيان تخته‌پاره را (وحيد قزوينى)
چاهش را کنار دريا کنده است
خود را به منبع سود و نعمت نزديک کرده است
چاه‌کن هميشه تهِ چاه است
رک: بد مکن که بد افتى، چَه مَکَن که خود افتى
چاه مبال را هر چه بيشتر هم بزنند بويش بيشتر مى‌شود
صورت ديگرى است از مثل: خلا را هر چه بيشتر هم بزنند گندش بيشتر مى‌شود.
چاه مکن بهر کسى، اول خودت دوم کسى
رک: بد مکن که بد افتى، چَهْ مَکَن که خود افتى
چاه مى‌نمايد و راه نمى‌نمايد (از جامع‌التمثيل)
چاه نکنده منار مدزد
رک: گز نکرده پاره مکن
چاهى که آب ندارد آب هم توش بريزى آبدار نمى‌شود٭
رک: تربيت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
٭ حافظ فرمايد:
گوهر پاک بايد که شود قابل فيض ورنه هر سنگ و گلى لؤلؤ و مرجان نشود
چاى زن بيوه براى دردِ دندان خوب است
نظير: سور مؤمن شفاست


همچنین مشاهده کنید