جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

خد


خدا از پدر و مادر مهربان‌تر است
نظير:
خدا ارحم‌الراحمين است
- خدا يار مظلومان است
- خدا کس بيکسان است
خدا از حقّ خود مى‌گذرد از حقّ‌النّاس نمى‌گذرد
نظير: حقّ‌النّاس بدتر از حق‌الله‌ است
خدا از رگ گردن به بنده نزديک‌تر است٭
٭ مقتبس از آيهٔ ۱۵، سورهٔ ۵۰ قرآن کريم
خدا از قدّت بردارد روى عقلت بگذرد! در سرزنش از آدم درازقدى به‌کار برند که عمل احمقانه‌اى انجام داده است
مقایسه شود با : آن وقت که عقل قسمت مى‌کردند تو عقب ترازو و مثقال رفته بودى؟
خدا از موى سپيد شرم مى‌کند
احترام پيران و کهن‌‌سالان را بايد نگاه داشت
خدا اگر بخواهد از نر هم مى‌دهد
رک: اگر خدا بخواهد...
خدا اگر مى‌خواست جان تو بدهد جان کهنه را نمى‌گرفت
خدا اول حلال کرد بعد حرام
عبارتى است که عوام براساس حکم شرعى تکليفى 'اصل اباحه است' ساخته‌اند
خدا اين چشم را به آن چشم محتاج نکند
رک: خدا اين دست را به آن دست محتاج نکند
خدا اين دست را به آن دست محتاج نکند
نظير:
خدا اين چشم را به آن چشم محتاج نکند
- خدا چشم راست را به چشم چپ محتاج نکند
- اين دست را مباد به آن دست احتياج
خدا برف را به‌قدر بام مى‌دهد
رک: هر که بامش بيش برفش بيشتر
خدا به‌قدر قلب هرکس مى‌دهد
رک: هرکسى آب قلب خودش را مى‌خورد
خدا بگيرد جانت را که من بگيرم جايت را!
خدا به آدم روزى مى‌دهد اما نان را با زنبيل از آسمان نمى‌فرستد
نظير:
خدا روزى‌رسان است اما اِهِنّى هم مى‌خواهد
- خر خفته جو نمى‌خورد
- روزى به قدم است
رک: از تو حرکت، از خدا برکت
خدا به ابابيل پوستين داده!
رک: اين منم تى‌تيش مامانى به تنم!
خدا به خر دَسْغاله٭ داد
خدا به آدم نفهم يا کم‌مايه بيش از قابليّت و استعداد وى ثروت و مقام يا برگ و اسباب بخشيده است.
٭ دسغاله يا دسکاله: داس کوچک
خدا به ما داده مالى،٭ يک خر مانده و سه تا نالي!٭٭ (عامیانه).
مردى در کوچه نعلى يافت چون به خانه آمد به زنش گفت: زن، مژده بده!خدا به ما خرى داده است. زن گفت: کو آن خر؟ مرد نعل را به او نشان داد و گفت: اين يک نعل، سه نعل ديگر و يک خر باقى مانده است که آنها را هم ان‌شاءالله به زودى خواهد داد
نظير: نعلش را پيدا کرده عقب اسبش مى‌گردد
٭ مال: چارپا
٭٭ نال: نعل. شايد در اين مَثَل کلمهٔ 'نالي' به معنى 'نهالى، تشک و زيراندار' به‌کار رفته باشد
خدا بيامرزد پدرم را، بيخودى نمى‌گفت: دست ننه‌ات بى‌برکت است! (عامیانه).
خدا بيامرزه مردها را که آباد مى‌کنند زنده‌ها را!
نظير: شيرين‌تر از عسل، مرده ريگ عمهٔ بى‌فرزند!
خدا بينى از خويشتن بين مخواه٭
رک: خودبين خداى‌بين نبود
٭ بزرگان نکردند در خود نگاه ................................. (سعدى)
خدا پاکمان کند، خاکمان کند
نظير: به بهلول گفتند: ريش تو بهتر است يا دُم سگ؟ گفت: اگر از پل جستم ريش من وگرنه دُم سگ! خداى عزّوجل جمله را بيامرزد (عثمان مختارى)
خدا پدر صاحبِ خر را بيامرزد!
نظير: خدا شاه خُل‌ها را بيامرزد!
خدا پدر کفن دزد اوّلى را بيامرزد!
رک: صد رحمت به کفن دزد اولي!
خداپرست شکم‌پرست نباشد
رک: شکم‌پرست خداپرست نبوَد
خداپرست شوى آن زمان‌ که خود نپرستي٭
رک: خودبين خداى‌بين نبوَد
٭ چو در سجود خودستى مگوى خداپرستم ...................... (صغير اصفهانى)
خدا پنج انگشت را يکسان نيافريده
نظير:
خدا ده انگشت را برابر خلق نکرده است
- پنج انگشت برادرند اما برابر نيستند
- نه هر زن زن است و نه هر مرد مرد خدا پنج انگشت يکسان نکرد
خدا تخته‌تراش نيست، به هم‌انداز است
رک: خدا نجّار نيست اما در و تخته را خوب هم مى‌اندازد
خدا تنگ‌روزى مى‌کند اما قحط روزى نمى‌کند
نظير: دهن‌ باز بى‌روزى نمى‌ماند سر کم‌روزى مى‌شود بى‌روزى نمى‌شود
رک: خدا روزى‌رسان است
خدا جامه دهد کو اندام؟
آدم بى‌قدر و ارزشى است و شايستگى دولت و نعمت خدا داده را ندارد
خدا جان آدم را بگيرد عقل او را نگيرد
مقایسه شود با : عقل که نيست جان در عذاب است
خدا جاى حق نشسته است
خدا ستمکاران را به کيفر اعمالشان مى‌رساند
خدا چشم را براى ديدن داده
نظير: ديده را فايده آن است که دلبر بيند ور نبيند چه بوَد فايده بينائى را (سعدى)
خدا چشم راست را به چشم چپ محتاج نکند
رک: خدا اين دست را به آن دست محتاج نکند
خدا حقِّ بُز بى‌شاخ را به بُز شاخدار وا نمى‌گذارد
خدا خراب کند خانه‌اى که بر لب آب است
خدا خر را شناخت شاخش نداد
نظير:
خدا مار را شناخت برايش پا نگذاشت
- اگر شتر پَر داشت يک بام سالم در جائى نمانده بود
- آن دو شاخ گاو اگر خر داشتى يک شکم در آدمى نگذاشتى (سعدى)
- گربهٔ مسکين اگر پر داشتى تخم گنجشک از جهان برداشتى (سعدى)
- سگ اگر جلد بودى و فربه يک شکارى نماندى اندر دِه (سنائى)
- مور همان بِهْ که نباشد پرش!
خدا خطا مى‌بيند عطا قطع نمى‌کند
خدا خواسته اگر حضرت عباس بگذارد (عامیانه).
دولت و نعمت مطلوب به‌دست آمده است به شرط آنکه ديگران بگذارند
نظير: اگر عبداللطيف بگذارد
خدا خواه را دوستى بايد نه خودخواه را
خدا داده را خدا داده است٭
٭ با خدادادگان ستيزه مکن که................................. (لاادرى)


همچنین مشاهده کنید