سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

دلبرم در حسن طاق افتاده است


دلبرم در حسن طاق افتاده است    قسم من زو اشتیاق افتاده است
بر سر پایم چو کرسی ز انتظار    کو چو عرش سیم ساق افتاده است
گر رسد یک شب خیال وصل او    برق در زیرش براق افتاده است
لیک اندر تیه هجرش گرد من    سد اسکندر یتاق افتاده است
کی فتد در دوزخ این آتش کزو    در خراسان و عراق افتاده است
بر هم افتاده چو زلفش هر نفس    کشته تو در فراق افتاده است
می‌ندانم تا به عمدا می‌کشد    یا چنین خود اتفاق افتاده است
تا که روی همچو ماهش دیده‌ام    ماه بختم در محاق افتاده است
ابروی او جز کمان چرخ نیست    زانکه همچون چرخ طاق افتاده است
چون ندارد ترک سیمینم میان    پس چرا زرین نطاق افتاده است
این همه باریک بینی فرید    از میان آن وشاق افتاده است


همچنین مشاهده کنید