سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

چون زلف بیقرارش بر رخ قرار گیرد


چون زلف بیقرارش بر رخ قرار گیرد    از رشک روی مه را در صد نگار گیرد
از بس که حلقه بینی در زلف مشکبارش    صد دست باید آنجا تا در شمار گیرد
گر زاهدی ببیند میگونی لب او    تا روز رستخیزش زان می خمار گیرد
گر ماه لاله گونش تابد به نرگس و گل    گلزار پای تا سر از رشک خار گیرد
گر از کمان ابرو بادام نرگسینش    یک تیر برگشاید صیدی هزار گیرد
خورشید کو ز تنگی بر چرخ می‌کشد تیغ    از بیم تیر چشمش گردون حصار گیرد
او آفتاب حسن است از پرده گر بتابد    دهر خرف ز رویش طبع بهار گیرد
عاشق که از میانش مویی خبر ندارد    در آرزوی مویش از جان کنار گیرد
عطار را به وعده دل می‌دهد ولیکن    اندر میان آتش دل چون قرار گیرد


همچنین مشاهده کنید