شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

در عشق روی او ز حدوث و قدم مپرس


در عشق روی او ز حدوث و قدم مپرس    گر مرد عاشقی ز وجود و عدم مپرس
مردانه بگذر از ازل و از ابد تمام    کم گوی از ازل ز ابد نیز هم مپرس
زین چار رکن چون بگذشتی حرم ببین    وانگاه دیده برکن و نیز از حرم مپرس
آنجا که نیست هستی توحید، هیچ نیست    زانجای درگذر به دمی و ز دم مپرس
لوح و قلم به قطع دماغ و زبان توست    لوح و قلم بدان و ز لوح و قلم مپرس
کرسی است سینه‌ی تو و عرش است دل درو    وین هر دو نیست جز رقمی وز رقم مپرس
چون تو بدین مقام رسیدی دگر مباش    گم گرد در فنا و دگر بیش و کم مپرس
یک ذره سایه باش تو اینجا در آفتاب    اینجا چو تو نه‌ای تو ز شادی و غم مپرس
هر چیز کان تو فهم کنی آن همه تویی    پس تا که تو تویی ز حدوث و قدم مپرس
عطار اگر رسیدی اینجایگاه تو    در لذت حقیقت خود از الم مپرس


همچنین مشاهده کنید