سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

در سفر عشق چنان گم شدم


در سفر عشق چنان گم شدم    کز نظر هر دو جهان گم شدم
نام و نشانم ز دو عالم مجوی    کز ورق نام و نشان گم شدم
هیچ کسم نیز نبیند دگر    کز خطوات تن و جان گم شدم
جامه‌دران اشک فشان آمدم    رقص‌کنان نعره‌زنان گم شدم
چون همه از گم شدگی آمدند    گم شدگی جستم از آن گم شدم
بار امانت چو گران بود و صعب    من سبک از بار گران گم شدم
گم شدم و گم شدم و گم شدم    خود چه شناسم که چه سان گم شدم
سایه‌ی یک ذره چه سان گم شود    در بر خورشید چنان گم شدم
بحر شغبناک چو گشت آشکار    بر صفت قطره نهان گم شدم
قطره بدم بحر به من باز خورد    تا خبرم بد به میان گم شدم
شد همگی هستی عطار نیست    تا ز میان همگان گم شدم


همچنین مشاهده کنید