سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

چه سازم که سوی تو راهی ندارم


چه سازم که سوی تو راهی ندارم    کجایی که جز تو پناهی ندارم
چگونه کشم بار هجرت چو کوهی    که من طاقت برگ کاهی ندارم
وصال تو یکدم به دستم نیاید    که سرمایه و دستگاهی ندارم
مریز آب روی من آخر که من خود    به نزدیک کس آب و جاهی ندارم
مگردان ز من روی و با راهم آور    که جز عشق رویی و راهی ندارم
چرا دست آلایی آخر به خونم    که شاهی نیم من سپاهی ندارم
مکش ماه رویا من بی گنه را    که جز عشق رویت گناهی ندارم
مرا عفو کن زانکه نزدیک تو من    به جز عفو تو عذرخواهی ندارم
به رویم نگه کن که بر درد عشقت    به جز اشک خونین گواهی ندارم
ز عطار و از شیوه‌ی او بگشتم    که جز شیوه‌ی چون تو ماهی ندارم


همچنین مشاهده کنید