جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

ای آفتاب از ورق رویت آیتی


ای آفتاب از ورق رویت آیتی    در جنب جام لعل تو کوثر حکایتی
هرگز ندید هیچ کس از مصحف جمال    سرسبزتر ز خط سیاه تو آیتی
بر نیت خطت که دلم جای وقف دید    کرد از حروف زلف تو عالی روایتی
از مشک خط خود جگرم سوختی ولیک    دل ندهدم که در قلم آرم شکایتی
آب حیات در ظلمات ظلالت است    تا کی ز عکس لعل تو یابد هدایتی
خورشید را که سلطنت سخت روشن است    بنگر گرفت سایه‌ی زلفت حمایتی
هر دم ز زلف تو شکنی دیگرم رسد    زان پی نمی‌برم شکنش را نهایتی
چون زلف تو به تاب درم تا کیم رسد    از زلف عنبر تو نسیم عنایتی
زلف توراست از در دربند تا ختن    زان دل فرو گرفت زهی خوش ولایتی
عطار تا که بود، نبودش به هیچ روی    جز دوستی روی تو هرگز جنایتی


همچنین مشاهده کنید