جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

هزاران جان سزد در هر زمانی


هزاران جان سزد در هر زمانی    نثار روی چون تو دلستانی
توان کردن هزاران جان به یک دم    فدای روی تو چه جای جانی
نثار تو کنم منت پذیرم    اگر جانم بود هر دم جهانی
بجز عشقت ندارم کیش و دینی    بجز کویت ندارم خان و مانی
نیارم داد شرح ذوق عشقت    اگر هر موی من گردد زبانی
اگر هر دو جهان بر من بشورند    ز شور عشق کم نکنم زمانی
مرا جانا از آن خویشتن خوان    توانی دید خود را تا توانی
تو سلطانی اگر محرم نیم من    قبولم کن به جای پاسپانی
چه می‌گویم چه مرد این حدیثم    خطار رفت این سخن یارب امانی
اگر صد بار خواهم کوفت این در    نخواهد گفت کس کامد فلانی
نشان کی ماند از عطار در عشق    چو می‌جوید نشان از بی نشانی


همچنین مشاهده کنید