جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

قصه رانده شدن آدم از بهشت


کرد شاگردی سال از اوستاد    کز بهشت آدم چرا بیرون فتاد
گفت بود آدم همی عالی گهر    چون به فردوسی فرو آورد سر
هاتفی برداشت آوازی بلند    کای بهشتت کرده از صد گونه بند
هرک در هر دو جهان بیرون ما    سر فروآرد به چیزی دون ما
ما زوال آریم بر وی هرچ‌هست    زانک نتوان زد به غیر دوست دست
جای باشد پیش جانان صد هزار    جای بی‌جانان کجا آید به کار
هرک جز جانان به چیزی زنده شد    گر همه آدم بود افکنده شد
اهل جنت را چنین آمد خبر    کاولین چیزی دهند آنجا جگر
اهل جنت چون نباشد اهل راز    زان جگر خوردن ز سرگیردند باز


همچنین مشاهده کنید