پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
حکایت حلاج که در دم مرگ روی خود را به خون خود سرخ کرد
|
همچنین مشاهده کنید
- حکایت محمود که مهمان گلخن تاب شد
- حکایت چاکری که از دست شاه میوهی تلخی را با رغبت خورد
- حکایت محتسبی که مستی را میزد و گفتار آن مست
- سوگواری مردی که بیقرار و پند بیدلی به او
- حکایت نومریدی که زر از شیخ خود پنهان میداشت
- عابدی که پس از سالها عبادت به نوای مرغی دل خوش کرده بود
- حکایت دیوانهای که در کوهسار با پلنگان انس کرده بود
- احوال مالک دینار
- دو چیزی که پیر ترکستان دوست میداشت
- راهبینی که از دست کسی شربت نمیخورد
- حکایت دیوانهای که تگرگی بر سرش خورد و گمان برد کود...
- گفتار بوعلی طوسی دربارهی اهل جنت و اهل دوزخ
- گفتار جنید دربارهی خوشدلی
- حکایت محمود که برای فتح غزنین نذر کرد غنایم را به در...
- گفتهی عباسه دربارهی روز رستخیز
- حکایت پیرزنی که از شیخ مهنه دعای خوشدلی خواست
- حکایت دیوانهای که از سرما به ویرانهای پناه برد و ...
- گفتهی بوعلی رودبار در وقت مرگ
- حکایت گور کنی که عمر دراز یافت
- گفتار نایبی در دم مرگ