چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس


صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس    صد تاک خشک گشت و شرابی ندید کس
با تشنگی بساز که در ساغر سپهر    غیر از دل گداخته، آبی ندید کس
طی شد جهان و اهل دلی از جهان نخاست    دریا به ته رسید و سحابی ندید کس
این ماتم دگر، که درین دشت آتشین    دل آب گشت و چشم پر آبی ندید کس
حرفی است این که خضر به آب بقا رسید    زین چرخ دل سیه دم آبی ندید کس
از گردش فلک، شب کوتاه زندگی    زان سان بسر رسید که خوابی ندید کس
از دانش آنچه داد، کم رزق می‌نهد    چون آسمان، درست حسابی ندید کس
صائب به هر که می‌نگرم مست و بیخودست    هر چند ساقیی و شرابی ندید کس


همچنین مشاهده کنید