سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا
به یکی نامهی خودم دریاب
|
همچنین مشاهده کنید
- به جائی رسید عشق که بر جای جان نشست
- دست قبا در جهان نافه گشای آمده است
- پشت پایی زد خرد را روی تو
- سر نیست کز تو بر سر خنجر نمیشود
- ماه را با نور رویش بیش مقداری نماند
- زهر با یاد تو شکر گردد
- این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی
- عشق تو قضای آسمانی است
- چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست
- ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
- زخم زمانه را در مرهم پدید نیست
- خاک بغداد در آب بصرم بایستی
- مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم
- در عشق داستانم و بر تو به نیم جو
- ای باد صبح بین که کجا میفرستمت
- سینه پر آتشم چو میغ از تو
- بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت
- رخش حسن ای جان شگرفی را به میدان درفکن
- انصاف در جبلت عالم نیامده است
- آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او