پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت


جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت    جوجوم کرد و چو بشنید آه من بر من گرفت
آهی از عشقت درون دل نهان می‌داشتم    چون برون شد بی‌من او راه دهن بر من گرفت
عشقت آتش در من افکند و مرا گفتا منال    ناله‌ی آتش بگاه سوختن بر من گرفت
دل به دست خویشتن شد کشته در پای غمت    خود به خود کرد این و جرم خویشتن بر من گرفت
عشق می‌خواهد که چون لاله برون آیم ز پوست    من چو گل بودم درون پیرهن بر من گرفت
گفتم آخر درد خاقانی دوا یابد به صبر    چون طبیب عشق بشنید این سخن بر من گرفت


همچنین مشاهده کنید