سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

خوی او از خام‌کاری کم نکرد


خوی او از خام‌کاری کم نکرد    سینه‌ی من سوخت چشمش نم نکرد
دشمنان با دشمنان از شرم خلق    آشتی رنگی کنند آنهم نکرد
از مکن گفتن زبانم موی شد    او هنوز از جور موئی کم نکرد
روزی از روی خودم چون روی خود    جان غم پرورد را خرم نکرد
سینه‌ام زان پس که چون گوهر بسفت    چون صدف بشکافت پس مرهم نکرد
عشق او تا بر سر من آب خورد    آب خورد جانم الا غم نکرد
در جفا هم جنس عالم بود لیک    آنچه او کرد از جفا، عالم نکرد
خار غم در راه خاقانی نهاد    وز پی برداشتن قد خم نکرد


همچنین مشاهده کنید