پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی


یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی    دلت بگرفت در خانه برون آتا جهان بینی
چو رفتی سوی بستان‌ها یکی بگذر به گورستان    که گورستان همی گوید بیا تا دوستان بینی
بسی بادام چشمانند به دام مرغ حیرانند    بسا پسته دهانان را تو بربسته دهان بینی
امیری را که بر قصرش هزاران پاسبان بودند    تو اکنون بر سر گورش کلاغی پاسبان بینی
سر تابوت شاهان را اگر در گور بگشایند    فتاده در یکی کنجی دو پاره استخوان بینی
احد گویان صمد جویان همه زیر زمین رفتند    تو مهرویان مهوش را در این خاک گران بینی
چه دل بندی در این دنیا ایا خاقانی خاکی    که تا بر هم نهی دیده نه این بینی نه آن بینی


همچنین مشاهده کنید