چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

گر سال عمر من به سر آید روا بود


گر سال عمر من به سر آید روا بود    اندی که سال عیش همیشه به جا بود
پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد    پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود
ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس    در سال و ماه عمر ز جانم جدا بود
ای آمده به طمع وصال نگار خویش    نشنیده‌ای که عشق برای بلا بود
پروانه‌ی ضعیف کند جان فدای شمع    تا پیش شمع یک نظرش را سنا بود
دیدار وی همان بود و سوختن همان    گویی فنای وی همه اندر بقا بود
آن را که زندگیش به عشق‌ست مرگ نیست    هرگز گمان مبر که مر او را فنا بود


همچنین مشاهده کنید