جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

حسن را از وفا چه آزارست


حسن را از وفا چه آزارست    که همه ساله با جفا یارست
خود وفا را وجود نیست پدید    وین که در عادتست گفتارست
از برون جهان وفا هم نیست    کاثرش ز اندرون پدیدارست
چه وفا این چه ژاژ می‌گویم    که ازو حسن را چه آزارست
تا مصاف وفا شکسته شدست    علم عافیت نگونسارست
عشق را عافیت به کار نشد    لاجرم کار عاشقان زارست
دست در کار عافیت نشود    هر کجا عشق بر سر کارست
عشق در خواب و عاشقان در خون    دایه بی‌شیر و طفل بیمارست
آرزو می‌پزیم چتوان کرد    سود ناکرده سخت بسیارست
اینکه امروز بر سر گنجی    پای فردات بر دم مارست
انوری از سر جهان برخیز    که نه معشوقه‌ی وفادارست


همچنین مشاهده کنید