جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

نه در وصال تو بختم به کام دل برساند


نه در وصال تو بختم به کام دل برساند    نه در فراق تو چرخم ز خویشتن برهاند
چو برنشیند عمرم مرا کجا بنشیند    اگر زمانه بخواهد که با توام بنشاند
زمن مپرس که بی‌من زمانه چون گذرانی    از آن بپرس که بر من زمانه می‌گذراند
مرا مگوی ز رویم چه غم رسیده به رویت    رسید آنچه رسید و هنوز تا چه رساند
دلی ببرد که یک لحظه باز می‌نفرستد    غمی بداد که یک ذره باز می‌نستاند
مرا به دست تو چون عشق باز داد وفا کن    جفا مکن که همیشه جهان چنین بنماند
ببرد حلقه‌ی زلفت دلم نهان زد و چشمت    چنان‌که بانگ برآمد که این که کرد و که داند
به غمزه چشم تو گفتش که گر تو داری ورنه    من این ندانم و دانم به کارهای تو ماند


همچنین مشاهده کنید