پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

در مدح صفوةالدین مریم خاتون


ای نهان گشته در بزرگی خویش    وز بزرگی ز آسمان شده بیش
آفتاب این چنین بود که تویی    آشکار و نهان ز تابش خویش
تو ز اندیشه آن سویی و جهان    همه زین سوی عقل دوراندیش
باد بر سده‌ی تو هم نرسد    باد فکرت نه باد خاک پریش
وهم را بین که طیره برگشتست    پر بیفکنده پای ز ابله ریش
ای توانگر ز تو بسیط زمین    وز نظیر تو آسمان درویش
بی‌تو رفتست ورنه در زنبور    در پی نوش کی نشستنی نیش
لطف ار پای درنهد به میان    گرگ را آشتی دهد با میش
آسمان گر سلاح بربندد    تیر تدبیر تو نهد در کیش
ماهتاب از مزاج برگدد    گر به حلق تو بر بمالد خیش
ور کند چوب آستان تو حکم    شحنه‌ی چوبها شود آدیش
جان نو داده‌ای جهانی را    فرق ناکرده اهل مذهب و کیش
این نه خلقست نور خورشیدست    که به بیگانه آن رسد چو به خویش
شاد باش ای به معجزات کرم    مریمی از هزار عیسی بیش
تا نگویی که شعر مختصرست    مختصر نیست چون تویی معنیش
بخدای ار کس این قوافی را    به سخن برنشاندی به سریش


همچنین مشاهده کنید