چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

در طلب شراب


ای جوانمردی که هرگز چرخ پیر    گام حکم الا به کامت برنداشت
از کفایت آنچه دارد طبع تو    خاطر لقمان و اسکندر نداشت
دوستی دارم که در روی زمین    کس ازو در حسن نیکوتر نداشت
بارها می‌گفت کایم نزد تو    این سخن از وی دلم باور نداشت
این زمان آمد ولیکن کمترین    در همه کیسه طسویی زر نداشت
گوشتی و نقل و نان ترتیب کرد    لیک وجه باده‌ی احمر نداشت
باده‌ی نابم فرست ای آنکه دهر    در سخاوت چون تویی دیگر نداشت
ور نداری از کس دیگر بخر    وین مثل برخوان که جحی خر نداشت


همچنین مشاهده کنید