پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

اختلاف صرفی و نحوی


در صرف و نحو هم اختلافاتى بين زبان پهلوى و زبان درى موجود است.
   ماضى مطلق
ماضى مطلق را در هر شش صيغه به صيغهٔ سوم شخص مفرد استعمال مى‌کردند و در مفرد و جمع مثل زبان درى تفاوتى قائل نمى‌شدند ـ مثال:
'دستور بران ايتون گپت کوچکات دايتى‌ى اندراَبْرانويچ پت ميآن‌ى گيهان' (از داتستان دينيک)
يعني: دستوران چنين گفته‌اند که قلهٔ کوه دايتى اندر کشور اَيْران ويژه به ميان جهان است و ربط خبرى 'است' از آخر جمله حذف شده و ضمير جمع 'گفت' را هم حذف کرده‌اند با اينکه مرجع آن ضمير 'دستوراش و جمع‌ ذوى‌العقول‌ است.
مثال‌ديگر: ' اويشان مزديسنان چيگونشان آن سخن اشنوت اويشان هپت خواهران راى خورسنديه دات' (ارتاى ويرافناک) يعني: ايشان مزديشان چون آن سخن شنيدند هفت خواهر را خرسندى دادند .... مثال ديگر: 'اويشان اسپ ارتخشير گرفت، اندرسراى برد، پت آخوربست' (کارنامک)
يعني: آنان اسپ اردشير را گرفتند، اندر سراى بردند، به آخور بستند ـ در اين دو جمله ضمير جمع ‌ذوى‌العقول را مفرد آورده به‌علاوه در جملهٔ ثانى دو حرف عطف را هم حذف کرده‌اند.
- حذف ضمير متکلم:
'اماخ اين دين‌ى اَويژک هَچْ اَوْهرمزد پَتْگرپْت' (اياتکارزريران)
يعني: ما اين دو دين ويژه از هرمزد پذيرفته‌ايم ـ و ضمير متکلم مع‌الغير را حذف کرده‌اند. و گاهى ضمير را بر فعل و بر جمله مقدم مى‌آورده‌اند، مثال:
'اوم يت روان‌ى مردى کيش اندر واى داشت' (از ارتاى ويرافنامک) يعني: پس من ديدم روان مردى را کش در ميان هوا معلق کرده بودند.
  حذف رابطه‌ٔ خبرى
مثال از رسالهٔ 'زاتسپرم' : 'اَوَرْندار مَتَن‌ى اهرمن اَوْدام پَتْ دين آنگون پيتاک'
يعني: در اندر آمدن اهرمن بر مخلوقات به اوستا چنان پيدا است ـ و در آخرين جمله رابطهٔ دد است' حذف شده است.
مثال ديگر از رسالهٔ اندرز آذرپاد مارسپندان: 'اين پيتاک کو اتروپات‌راى فرزند تنيک‌زات نى‌بوذ' ـ يعنى اين پيدا است که آذرباد را فرزند تنى‌زاد نبود.
در زبان پهلوى حرف ربط خبرى 'است' مثل زبان درى استعمال نمى‌شده است(۱). و گاه اين فعل مانند ربط خبرى آمده است. از رسالهٔ 'ائوگمدئيچا' مثال:
'اوچ اِسْتِتْ و هومن امَهْرسْپَنتْ هيچ‌گاس‌ى زرين کِرْت'
يعني: بهمن امشاسفند، از گاه زرنگار اوج گرفته است، و در اين جمله به خلاف جمله‌هاى زبان درى خبر و فعل متعلق به مسنداليه در صدر جمله قرار گرفته است.
(۱) . در پهلوى جنوبى اين‌طور است ولى پهلوى شرقى و شمالى که به زبان درى قرابت داشته است مثل زبان درى 'است' علامت خبر و ربط خبرى است مثل: درختى رسته است تراوشتر آسوريک' چنانکه در ضمن نقل رسالهٔ 'درخت آسوري' گذشت.
  ماضى نقلى
اين فعل را با فعل معين 'استاتن' صرف مى‌کرده‌اند:
گپ استاد اوم گپ استاد ايم
گپ استات اى گپ استات ايت
گپ استات گپ استات اِند(۱)
(۱) . همين فعل است که به قول مقدسى در احسن‌التقاسيم، نيشابوريان استعمال مى‌کرده‌اند و شعرا تا ديرى در اشعار آن را معمول داشته‌اند سعدى گويد:
شنيدستم از راويان کلام که در عهد عيسى عليه‌السلام
مثال: پت کارنامک ارتخشير پاپکان ايتون نپشت استات ـ چنانکه به تفصيل در مبحث جدول تبديل حروف از لغت پهلوى و درى قديم بيان شد.
گاه ماضى نقلى با ضماير خبرى ذکر مى‌شده است، ولى فعل به صيغهٔ عادى بوده نه به صيغهٔ وصفي:
کرت‌ام کرت‌ايم
کرت‌اى کرت‌ايت
کرت‌اِت کرت‌اِند
مثال: 'اَفِش وانگ کِرْت کومن نيوک تاکنو اهروب بوُدامْ و کنويچ اَهْروب تُرامْ ـ از يوشت فريان نقل شده' يعني: پس بانگ کرد که من نيکو تاکنون مقدس بوده‌ام و اکنون نيز مقدس ترام.
مثال ديگر: 'آن کرفگيها کوتوامروچِ کرت‌اى ـ از خسرو کواتان وريذکى نقل شده.' يعني: آن ثواب‌ها که تو امروز کرده‌اي.
   در ماضى‌هاى شرطى يا تمنائى
مثل زبان قديم درى ياء مجهول در آخر صيغه‌هاى افعال افزوده نمى‌شده است ـ بلکه صيغه‌هاى مذکور را با افزودن (ي) يا (الف) به اين طور که در غايب و مخاطب مابين آخر و حرف ماقبل آخر (الف) و در متکلف در آخر ماضى مطلق (ى‌ي) الحاق مى‌شده است مى‌آوردند.
من روم ئى ما رويميى
تو روائى شما روايت
او روات اويشان روااند
و گاهى اين افعال را با ضماير 'خبري' صرف مى‌کرده‌اند در اين صورت 'الف' يا 'ي' به آخر ضماير مزبور مى‌افزودند و فعال را به حال سوم شخص مى‌گذاشتند و در مفرد و جمع تنها سه صيغه استعمال مى‌کردند.
جائى که علامت به ضماير ملحق شود:
اول شخص مفرد و جمع: رفت‌آئي: رفتى ـ رفتمى
دوم شخص مفرد و جمع: رفت آت يعني: رفتتى ـ رفتئي
سوم شخص مفرد و جمع: رفت‌ئى يعني: رفتى ـ رفتيئى
و گاه صيغهٔ اول شخص را در مورد سوم شخص استعمال مى‌کرده‌اند و به عکس چنانکه بالاتر ديده شد.
مثال از حاماسپي: 'کِذْ هچ اويشان پتيارکان ايْوَکْ اپاچ ماندئى رستاخيژ و تن پسيِن کرتن نى‌ شايست‌اي'
ترجمه: کجا (چون) از آن پتيارگان (مصائب و بلايا) يکى باز ماندى رستاخيز و باز پرس کردن نشايستى
مثال: 'هَتُمْ آن هَتْرنى کِرْت آى اهر من اَوَرْدام‌ى تو پاتخشه بوذ‌آى ـ از روايات پهلوى ' يعني: اگر من آن چيز نکردى (به حذف ضمير متکلم ـ نکردي) هرآينه اهرمن بر مخلوق تو پادشاه بودى.
   ماضى‌هاى مجهول
در زبان درى با فعل معين 'آمد' و 'شد' و 'گرديد' و 'گشت' و گاهى 'استاد' و 'رفت' و 'افتاد' به صيغهٔ وصفى استعمال مى‌شود مانند: گفته‌اند، گفته شد، نوشته گشت، خسته ‌گرديد، پسند افتاد ـ در پهلوى فقط ماضى مطلق سوم شخص مفرد را با فعل 'بودش و 'استات' آورند مثل 'بُرْت استت' يعني: برده شد ـ 'زت‌بوذ' يعني: زده شد.
و نيز در زبان پهلوي، فعل‌هاى مجهول را، مثل زبان دري، به صيغهٔ وصفى با الحاق ضماير مستقبل نمى‌آورند، بلکه سوم شخص ماضى مطلق را با الحاق فعل معين 'استاتن' و صرف کردن آن استعمال مى‌نمودند.
گپت استت ـ زداستت، يعني: گفته شد ـ زده شد.
مگر به‌ندرت صيغهٔ وصفى را با ضمير آورده‌اند آن هم در کتب متأخر مثل 'زتک‌ام' يعني: زده‌ شده‌ام.


همچنین مشاهده کنید