سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

دارم امید عاطفتی از جانب دوست


دارم امید عاطفتی از جانب دوست    کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او    گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست
چندان گریستم که هر کس که برگذشت    در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست
هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان    موی است آن میان و ندانم که آن چه موست
دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت    از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست
بی گفت و گوی زلف تو دل را همی‌کشد    با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست
عمریست تا ز زلف تو بویی شنیده‌ام    زان بوی در مشام دل من هنوز بوست
حافظ بد است حال پریشان تو ولی    بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست


همچنین مشاهده کنید