شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند


دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند    واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند    باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی    آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال    که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب    مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد    که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد    اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود    که ز بند غم ایام نجاتم دادند


همچنین مشاهده کنید