سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید


جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید    هلال عید در ابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من    کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید
مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت    که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید
نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود    گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل    چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید
بهای وصل تو گر جان بود خریدارم    که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید
چو ماه روی تو در شام زلف می‌دیدم    شبم به روی تو روشن چو روز می‌گردید
به لب رسید مرا جان و برنیامد کام    به سر رسید امید و طلب به سر نرسید
ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند    بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید


همچنین مشاهده کنید