جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی


وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی    حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد    جهد کن که از دولت داد عیش بستانی
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد    گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت    عاقلا مکن کاری کورد پشیمانی
محتسب نمی‌داند این قدر که صوفی را    جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی
با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز    در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ    کاین همه نمی‌ارزد شغل عالم فانی
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی    کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت    با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
می‌روی و مژگانت خون خلق می‌ریزد    تیز می‌روی جانا ترسمت فرومانی
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن    ابروی کماندارت می‌برد به پیشانی
جمع کن به احسانی حافظ پریشان را    ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل    حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی


همچنین مشاهده کنید