جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
ای ابرویت به وقت اشارت زبان حسن
|
همچنین مشاهده کنید
- بس که چشم امشب به چشم عشوهسازش داشتم
- بردوش آن قدر دل من بار غم گرفت
- صبر در جور و جفای تو غلط بود غلط
- همچو شمعم هست شبها بیرخ آن آفتاب
- نقد غمت که حاصل دنیا و دین ماست
- گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما
- جانا مران رخش جفا بر خاکساران بیش ازین
- هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نیست
- خاطری جمع ز شبه آن که تو میدانی داشت
- بس که ماندیم به زنجیر جنون پیر شدیم
- ز چوگان بازی آمد زلف بر رخسار آشفته
- داغ بر دست خود آن شوخ چو در صحبت سوخت
- هر کسی چیزی به پای آن پسر میفکند
- رساند جان به لبم روزگار فرقت تو
- ای طور تو را جهان خریدار
- سرو خرامان من طره پریشان رسید
- دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمیگنجد
- من نه مجنونم که خواهم روی در صحراکنم
- چه باشد گر سنان غمزه را زین تیزتر سازی
- به فنا بنده رهی میدانم