چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ


چو بر من زد آن ترک خون خوار تیغ    شد از خون گرمم شرر بار تیغ
شدم آن چنان کشته او به میل    که از میل من شد خبردار تیغ
نه چابک‌تری از تو هست ای اجل    باو سر فرو آر و بسپار تیغ
چه جائیست کوی تو کانجا مدام    ز در سنگ بارد ز دیوار تیغ
ازین بزم اگر دفع من واجبست    بنه ساغر از دست و بردار تیغ
شود بر زبان تا وصیت تمام    خدا را زمانی نگهدار تیغ
شده چشم مست تو خنجر گذار    تو در دست این مست مگذار تیغ
بقا سر بجیب فنا در کشد    اگر برکشد آن ستمکار تیغ
سگ آن دلیرم که وقت غضب    شود پیش او محتشم وار تیغ


همچنین مشاهده کنید