پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
کم خور غم تنی که حیاتش به جان بود
|
همچنین مشاهده کنید
- چه خواهد کرد با شاهان ندانم
- کم خور غم تنی که حیاتش به جان بود
- چند گفتم که فراموش کنم صحبت یار
- ای جان تو مسافر مهمان سرای خاک!
- من بلبلم و رخ تو گلزار
- ای صبا گر سوی تبریز افتدت روزی گذر
- دلا گر دولتی داری طلب کن جای درویشان
- حسن هر جا که در جهان برود
- زهی رخت به دلم رهنمای اندیشه
- گر سایهی جمال تو افتد بر آفتاب
- ای ز لعل تو چاشنی قند و شکر
- ای هشت خلد را به یکی نان فروخته!
- دیده تحمل نمیکند نظرت را
- ایا نگار صدف سینهی گهر دندان
- و باز به سعدی فرستاده است
- ملک دنیا و مردمان در وی
- آن خداوندی که عالم آن اوست
- چو دلبرم سر درج مقال بگشاید
- هر که همچون من و تو از عدم آمد به وجود
- که کرد در عسل عشق آن نگار انگشت