سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

کشیدم رنج بسیاری دریغا


کشیدم رنج بسیاری دریغا    به کام من نشد کاری دریغا
به عالم، در که دیدم باز کردم    ندیدم روی دلداری دریغا
شدم نومید کاندر چشم امید    نیامد خوب رخساری دریغا
ندیدم هیچ گلزاری به عالم    که در چشمم نزد خاری دریغا
مرا یاری است کز من یاد نارد    که دارد این چنین یاری؟ دریغا
دل بیمار من بیند نپرسد    که چون شد حال بیماری؟ دریغا
شدم صدبار بر درگاه وصلش    ندادم بار یک باری دریغا
ز اندوه فراقش بر دل من    رسد هر لحظه تیماری دریغا
به سر شد روزگارم بی‌رخ تو    نماند از عمر بسیاری دریغا
نپرسد از عراقی، تا بمیرد    جهان گوید که: مرد، آری دریغا


همچنین مشاهده کنید