پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست


یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست    یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست
در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن    یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست
من رفته از میانه و او در کنار من    با آن نگار عیش بدینسانم آرزوست
جانا، ز آرزوی تو جانم به لب رسید    بنمای رخ، که قوت دل و جانم آرزوست
گر بوسه‌ای از آن لب شیرین طلب کنم    طیره مشو، که چشمه‌ی حیوانم آرزوست
یک بار بوسه‌ای ز لب تو ربوده‌ام    یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست
ور لحظه‌ای به کوی تو ناگاه بگذرم    عیبم مکن، که روضه‌ی رضوانم آرزوست
وز روی آن که رونق خوبان ز روی توست    دایم نظاره‌ی رخ خوبانم آرزوست
بر بوی آن که بوی تو دارد نسیم گل    پیوسته بوی باغ و گلستانم آرزوست
سودای تو خوش است و وصال تو خوشتر است    خوشتر ازین و آن چه بود؟ آنم آرزوست
ایمان و کفر من همه رخسار و زلف توست    در بند کفر مانده و ایمانم آرزوست
درد دل عراقی و درمان من تویی    از درد بس ملولم و درمانم آرزوست


همچنین مشاهده کنید