جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار میآید
|
همچنین مشاهده کنید
- ناگه بت من مست به بازار برآمد
- ای که از لطف سراسر جانی
- غلام روی توام، ای غلام، باده بیار
- ای یار، مکن، بر من بییار ببخشای
- من رنجور را یک دم نپرسد یار چتوان کرد؟
- با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟
- گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد؟
- آمد به درت امیدواری
- صبا وقت سحر، گویی، ز کوی یار میآید
- مرا جز عشق تو جانی نمیبینم نمیبینم
- عراقی بار دیگر توبه بشکست
- از پرده برون آمد ساقی، قدحی در دست
- بیا، ای دیده، تا یک دم بگرییم
- تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
- نگارا، بیتو برگ جان که دارد؟
- در صومعه نگنجد، رند شرابخانه
- من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
- ما، کانده تو نیاز داریم
- پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمایی
- خوشتر از خلد برین آراستند ایوان دل