سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

ترک گندم گون من هر دم به جنگی دیگرست


ترک گندم گون من هر دم به جنگی دیگرست    روی او را هر زمان حسنی و رنگی دیگرست
تنگهای شکر مصری بسی دیدیم، لیک    شکر شیرین دهان او ز تنگی دیگرست
از میان دلبران شنگ و گل رویان شوخ    یار ما را می‌رسد، شوخی و شنگی دیگرست
بیدلان خسته را زان زلفهای چون رسن    هر زمان در گردن دل پالهنگی دیگرست
بی‌وفا خواند مرا خود پیش ازین در عشق او    نام من بد گشته بود، این نیز ننگی دیگرست
چون بگویم: صلح کن، گوید: بگیرم در کنار    راستی صلحی چنین بنیاد جنگی دیگرست
ای نصیحت‌گو،دمی چنگ از گریبانم بدار    کین زمانم دامن خاطر به چنگی دیگرست
از کمان ابروی آن تیر بالا هر نفس    اوحدی را در دل مسکین خدنگی دیگرست
پیش ازین سنگی ز راه خویش اگر بر می‌گرفت    این زمان نتوان، که دستش زیر سنگی دیگرست


همچنین مشاهده کنید