پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

گر درد سر نباشدت، ای باد صبحدم


گر درد سر نباشدت، ای باد صبحدم    روزی به دستگیری ما رنجه کن قدم
پیش آی و تازه کن به سر آهنگ آن سرا    بر خیز و بسته کن به دل احرام آن حرم
او را یکی ببین و چو بینی « و ان یکاد»    بر خوان و چون بخوانی بر روی او بدم
گو: ای شکسته خاطر ما را به دست هجر    گو: ای سپرده سینه‌ی ما را به پای غم
ما را به پیش ناوک هجران مکن هدف    ما را میان لشکر خواری مکن علم
زر خواستی به عشوه و سر می‌نهیم نیز    دل میبری به غارت و جان می‌دهیم هم
اینجا که خط تست بدان می‌نهیم سر    و آنجاکه نام ماست بر آن می‌کشی قلم
آهیست در فراقت و پنجاه شعله نار    چشمیست ز اشتیاقت و پنجاه کاسه نم
گاهی تنم چو رعد بنالد ز هجر پر    گاهی دلم چو برق بسوزد ز وصل کم
بر بیدلی، که عهد تو دارد مگیر خشم    بر عاشقی، که مهر تو ورزد، مکن ستم
پیش آر جوشنی، که ز پشتم گذشت تیر    بفرست مرهمی، که به جانم رسید الم
چون صید هر کسی شدی از بی‌کسان مگرد    چون رام دیگران شدی از اوحدی مرم


همچنین مشاهده کنید