جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
کأس می در دست و کوس عشق بر بامستمان
|
همچنین مشاهده کنید
- دوش بیروی تو باغ عیش را آبی نبود
- ای آنکه، نیست جز بر یار انتعاش تو
- گل ز روی او شرمسار شد
- روزی که از لب تو بر ما سلام باشد
- چون عشق در آید، قدم سر بنماند
- هر کرا چون تو پریزاده ز در باز آید
- مرا از بخت اگر کاری برآید
- مردم شهرم به میخوردن ملامت میکنند
- کسی که چشمهی چشمش چنین ز گریه بجوشد
- فاش گشت آن ماجری، کز مرد و زن پوشیدهام
- من از آن که شوم کو نه ازان تو بود؟
- سخت به حالم از تو من، ای مدد حال بیا
- نیامد وقت آن کز من بخواهی عذرآزارت؟
- تا دل اندر پیچ آن زلف به تاب انداختم
- بیروی تو جان در تن بیمار همی باشد
- حاشا! که جز هوای تو باشد هوس مرا
- کاکل کافرانه بین، زیور گوش او نگر
- بگذاشتهام، تا چه کند نرگس مستت؟
- گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
- پر از دل مپرس، ای پری، من چه دانم؟