جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مرا با جمع رندانی که در دیرند ضم کردی


مرا با جمع رندانی که در دیرند ضم کردی    چو دیر از غیر خالی شد در خلوت بهم کردی
نهادی مجلس بزمی بر آواز رباب و نی    چو لعلت میر مجلس شد به می دادن ستم کردی
به شوخی عقل فرزانه، چو ره برد اندر آن خانه    به جای رطل و پیمانه، سرش زیر قدم کردی
ز بهر فضل و پیشی من، چو کردم با تو خویشی من    دو ساغر بیشتر دادی، مرا از خویش کم کردی
مرا با طاق آن ابرو چو دیدی مهر پیوسته    تنم را از بر او طاق و دل را جفت غم کردی
تو بودی مطرب و ساقی، تو بودی شاهد باقی    گهم درویش خود خواندی و گاهم محتشم کردی
به خیلی کردی از رخ چون سال بوسه‌ای کردم    شکایت چون توان کرد از چنان رویی کرم کردی
به دستم جام‌جم دادی، پس از عمری که دم دادی    چه مستی‌ها کنیم اکنون! که می در جام جم کردی
چو دیدی اوحدی را تو به علم عاشقی دانا    میان عالمی او را به عشق خود علم کردی


همچنین مشاهده کنید