سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
|
همچنین مشاهده کنید
- بریدن حیفم آید بعد از آن عهد
- تو مشغولی به حسن خود، چه غم داری ز کار ما؟
- من که باشم؟ در زیان افتادهای
- کسی که چشمهی چشمش چنین ز گریه بجوشد
- چه پیکری؟ که ز پاکی چو گوهر نابی
- به دکان میفروشان گروست هر چه دارم
- من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم
- از ما به فتنه سرمکش، ای ناگزیر ما
- ترا گذاشته بودم که کار ساز شوی
- بهار و باغ با ترکان گل رخسار خوش باشد
- چمن پر گهر شد ز باران ژاله
- ساقی، بده شرابم، کندر چنین بهاری
- روی زیبا نتوان داشت نهان پیوسته
- به ذکر تو من شادمانی کنم
- شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
- به نشاط باده چو صبحدم سوی بوستان گذری کنی
- دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
- از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم
- دلی که در سر زلف شما همی آید
- بی تو دل و جان من زیر و زبر میشود