چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

گر نخواهی که نظر با من درویش کنی


گر نخواهی که نظر با من درویش کنی    این توانی که به صد غصه دلم ریش کنی
نکنی گوش به جایی که رود قصه‌ی من    مگر آن گوش که بر قول بداندیش کنی
با چنان تیر و کمانی که ترا می‌بینم    عزم داری که دلم را سپر خویش کنی
از تو آن روز که امید وفایی دارم    تو در آن روز بکوشی و جفا بیش کنی
خلق بی‌زخم چو قربان غمت می‌گردند    آن همه تیر چه محتاج که در کیش کنی؟
گر ترا دست به جور همه عالم برسد    همه در کار من عاجز درویش کنی
اوحدی چون ز لب لعل تو نوشی طلبد    مویها بر تنش از محنت و غم نیش کنی


همچنین مشاهده کنید