سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا
روضهی خلد برین بستانسرائی بیش نیست
|
همچنین مشاهده کنید
- ایکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست
- عید آمد و آنماه دلافروز نیامد
- نسیم زلف تو از نوبهار میشنوم
- مستم ز دو چشم نیمه مستش
- چه خوش باشد دمی با دوستداری
- راه بی پایان عشقت را نیابم منزلی
- دیشب همه منزل من کوی مغان بود
- بسی خون جگر دارد سر زلف تو در گردن
- سپیدهدم که صبا بر چمن گذر میکرد
- ز زلفش نافهی تاتار تاریست
- عجب از قافله دارم که بدر مینشود
- از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم
- اگر او سخن نگوید سخنست در دهانش
- بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور
- اگر ز پیش برانی مرا که برخواند
- ای تنم کرده ز غم موئی و در مو زده خم
- هر که او دیدهی مردم کش مستت دیدست
- باز برافراختیم رایت سلطان عشق
- یار ما را گر غمی از یار نبود گو مباش
- مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم